chapter 15 ( my body )

377 75 65
                                    


•~ چرا عاشقمی؟
دلیلی براش ندارم ! ~•

***

3 سال بعد..

مثل همیشه میخواست بازم تهیونگ رو متقاعد کنه به حرفش گوش کنه.
کنارش روی زمین نشست تا باهم نهار بخورن و در نهایت خواسته تکراری جین.

همونطور که از کاسه برنج با تربچه اش میخورد دهنشو بازکرد تا چیزی بگه ولی تهیونگ زود تر از اون جواب داد.

× میدونم میخواستی چی بگی جین به هر حال من که همون جواب تکراری میدم لطفا غذات رو بخور.

+ ولی

× ولی بی ولی

+ بزار حرفمو بزنم ، ولی تو نیاز به یه جانشین داری ولی من قدرت به دنیا آوردن فرزند رو ندارم.

تهیونگ عصبی چاپ استیک های چوبی رو با حرص رو میز گذاشت.

× جین اصلا به حرفم توجه میکنی؟ میگم بچه نمیخوام . برای جانشین هم کریس هست.

بهتر بود فعلا دیگه اصرار نکنه وگرنه تضمین نمی کرد تهیونگ نزنه به سرش ، وقتی عصبی میشد خیلی ترسناک میشد.

                                                       ***

ژان وقتی وارد اتاق ییبو شد مثل همیشه اونو با یه عالمه دارو و گیاه های عجیب غریب دید ، مثل اینکه باز داره یه دارو واسه مشکل باروری جین درست میکنه.

آهی کشید ، جفتش در حسرت بچه بوده ولی نتونسته بچه ای براش به دنیا بیاره و الان دلش نمی خواد کسی حسرتشو داشته باشه ، زیادی به فکر بقیه بود.

وقتی فهمید ییبو هنوز متوجه اش نشده اروم اروم نزدیکش شد و از پشت بغلش کرد و مساوی شد با هین بلندی که ییبو از سر شوک کشید .

بوسه ای رو گردنش گذاشت.

■ بازم داری دنبال یه دارو برای ..

□ نه الان دارم روی یه دارو ی دیگه کار میکنم اگه جنابعالی یهو مثل دزدا وارد نشی

ژان خنده بلندی کرد.

■ چجور دارویی؟

□ یجور دارویی که مرده هارو به زامبی تبدیل میکنه.

ژان ترسیده به عقب رفت.

ییبو نمیتونست خنده شو نگه داره تا میتونست قه قهه زد.

□ هی نمیخواد حالا اونجوری خوشکت بزنه ، وقتی سر به سر یکی میزاری باید منتظر جوابش باشی.

■ خیلی ترسناکی

□ حالا میخوای این دارو رو ، روی تو امتحان کنم؟

■ جدی میگی؟واقعا زامبی میکنه؟

□ نه بابا زامبی کجا بود.
راستش روی یه جور پادزهر.

• M F T S •  | Complete Où les histoires vivent. Découvrez maintenant