chapter 10 ( abuse )

441 89 20
                                    

  قهر میکنیم تا
  بفهمانیم دوستش داریم
  گریه میکنیم تا بگوییم
  می رویم تا بفهمد دوستش داریم
  خیلیا عاشقند!
  اما شاید مترجمان خوبی نباشند
  کاش دوستت دارم ، همان دوستت دارم ساده بود!

                                                        ***

4 ماه گذشته بود.
نزدیکای زمستون بود و
کم کم پاییز جاشو به زمستون میداد.

در این بین جین بیشتر مواقع تو چادر مشترک جونگ کوک و جیمین به سر می برد.
به خاطر اینکه جیمین روز به روز به مراقبت بیشتری احتیاج داشت و جونگ کوک هم همیشه نبود که پیشش باشه.

اوایل به خاطر اینکه به جای جونگ کوک ، جین به دیدنش میومد و مراقبش بود دلخور و عصبی میشد.
جینم سعی می کرد متقاعدش کنه که اون فعلا کاراش زیاده و نمیتونه همیشه پیشش باشه.

جین میدونست جونگ کوک به علاوه کار خودش که فرمانده ارشد سرباز هاست جای جین مسئولیتش و بر عهده گرفته.(منظور همون دست راست تهیونگه)

یکمی هم خودش عصبی بود ، انتظار داشت تهیونگ شخصا خودش برای برگشتنش خواهش کنه نه اینکه جاش یه نفر دیگه رو بیاره که اونم از قضا جونگ کوکه!

هرچند تو این چند ماه دیده بود که چندین بار تهیونگ سعی داشته سر صحبت رو با جین باز کنه و جینم مثل هر دفعه با بی محلی اونو نادیده می گرفت اما با این حال دلیل نمیشد دست از تلاش کردن برداره و بجاش کسی رو جای اون انتخاب کنه.

این روزا جیمین کمتر بیرون چادر می رفت،
بیشتر مواقع احساس کسل بودن داشت و خب طبیعی بود!
شاید کمی هم افسرده!

جینم به همراه بکهیون سعی داشتن با مسخره بازی اونو بخندونه تا شاید اونو از این حالت افسرده دربیارن و موفق هم شده بودن ، که البته اگه شب بکهیون رو شوتش نمی کرد بیرون دلیل مرگش میشد *بر اثر خنده زیاد در گذشت*

همون طور که سعی داشت با متعادل کردن شعله آتیش غذا رو بپزه با دست دیگش کتاب مورد علاقش رو می خوند.

ناگهان کتاب به شدت از دستش کشیده شد و متعجب به شخصی که اینکارو کرده خیره شد ، درسته تهیونگ با یه اخم جذاب و جدی به چشم های آبی رنگش خیره شده بود.

جین از بهت در اومد با اعتراض گفت:

+ یاااا! کتابمو بده.

تهیونگ با همون اخم جذاب گفت:

× این چه طرز حرف زدن با رئیسته؟

جین توجهی به حرف های تهیونگ نداشت فقط سعی می کرد کتابو از دست تهیونگ بقاپه ، تهیونگ هم از عمد دستشو بالا تر می برد تا دست جین بهش نرسه.

مثلما قد تهیونگ بلند تر از جین بود و این کارو دشوار تر می کرد.
جین که دیگه کلافه شده بود سعی کرد بلند ترین پرشی که میتونه رو بزنه.

• M F T S •  | Complete Où les histoires vivent. Découvrez maintenant