🦋chapter 9

189 44 23
                                    

ووت و کامنت فراموش نشه❤️💋

یونگی : _ ، جیهوپ : #، نامجون : +

🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠

از دید یونگی

+ : حالا چیکار کنیم ؟

ای خدا . ینی از این بدترم میشه . گند خورد تو همه چی

_ : نمیدونم نامجون . با اینکه جونه سالم ازین قضیه به در بردی  ولی فک نکنم بتونی مثله قبلا تو عمارت بگردی . مجبوری تا یه مدت با جکسون باشی تا شک تهیونگ بخوابه . تا اون موقع ، میتونیم اطلاعات دیگه ای بدست بیاریم .

با لرزش گوشیم ، گوشیم رو باز کردم .

از یه ناشناس برام پیام اومده بود

ولی یه چیزی عجیب بود . خط من برای هر کسی جز همکارا غیر قابل دسترسه .

# : های بیبی
من جیهوپم . همکار جدیدت.

د فاک؟

با به یاد اوردنه حرفایه کیم که باید با این هکره همکاری کنم قضیه برام روشن شود.

_ : اوه

+ : چی شده ؟

_ : اون یارو هکره بهم پیام داده

واقعا برام عجیب بود .

فک نمیکردم به این راحتی بخواد باهام حرف بزنه . فک میکردم تخس تر و مغرور تر از این حرفا باشه
ولی گویا اینطور نیست

# : دوست  داری با هم یه بازی بکنیم بیبی

بازی ؟

+ : خب؟چی گفت ؟

_ : میگه باهاش بازی کنم

+ : چی؟

خودمم تعجب کردم . منظورش از بازی چی بود.

# : مطمعن باش اگر برنده بازی باشی چیزای خوبی در انتظارته.

خب بنظر بد نمیرسید . تازه اگر بتونم بازی رو ببرم ، میتونم به عنوان جایزه رمز سیستمش رو بگیرم و

بوممم...

جای دوربینا رو پیدا میکنم.

_ : چه بازی ای ؟

# : اوه . چه عجب پرنسس افتخار دادن و جواب منه حقیر رو دادن

_ : اگه دوست داری دهنت رو با مشتام خورد و خاک شیر نکنم بهتره دهنتو ببندی

# : اوه . چه خشن
اوکی . نظرت با یه مسابقه هکری چیه ؟

_ : اووو. داره جالب میشه . فعلا نامجون من برم

هندزفری رو از گوشم در اوردم تا صدای سرسام اور نامجون رو نشنوم.

# : خب بیبی . قبوله ؟

_ : اول با من اینجوری حرف نزن.
دوم ، یکم درمورد بازی بهم توضیح بده

# : اول اینکه چیزی غیر از بیبی بهت نمیاد .

The Devil's SoulWhere stories live. Discover now