JUNGKOOK'sPOV:
آخرین چیزی که به یاد میارم خوابیدن داخل ماشین بود. چطور من اینجا از خواب بلند شدم؟ به اطرافم نگاه کردم. اینجا اتاق من نیست . اتاق ظاهر کثیف و شلخته ای داره و کف زمین پر از لباس های مختلفه. چشمم به میز آلبالویی گوشه اتاق افتاد. الان به خاطر آوردم اینجا کجاست !اینجا اتاق آیسه و آخرین باری که اینجا رو دیدم کیف پولش رو تحویل دادم. لباس هام به جز کاپشنم تنم بود. از روی تخت بلند شدم و پاهام رو آویزون کردم . چشم هام رو کمی فشار دادم تا دید بهتری به اطراف داشته باشم. از روی تخت بلند شدم و تلوتلو خوردم.
ساعت چنده؟ به ساعت جیبی که روی میز آیس بود تصمیم گرفتم نگاه کنم . ساعت رو باز کردم , ساعت 3 بامداد بود.
" عالی شد , ساعت شیاطین"
درحالی که داشتم به سمت در برای خارج شدن میرفتم با خودم زمزمه کردم . در رو باز کردم و بیرون ایستادم و برگشتم که در رو ببندم.
" تو کی هستی؟"
صدای زن جوانی داخل گوشم پیچید. در رو بستم و به سمتش برگشتم. اون دختر با موهای مشکی تنها چند سانت با من فاصله داشت و ظاهر شرم آوری داشت و خیلی برهنه بود. اون نگاه نفرت انگیزی به من انداخت. فقط به اون خیره شدم
" میتونم بگم که یکی از اون زیرخوابه های آیس نیستم" شونه هام رو بی تفاوت بالا انداختم. من اون زن رو نمیشناسم و نیازی هم نیست که بشناسمش روزانه افراد متفاوتی به این عمارت رفت و آمد دارند در حالی که من خیلی از اون ها رو نمیشناسم. احتیاجی نیست به اون جواب پس بدم.
" پس چرا اونوقت داخل اتاق آیس بودی؟"
اون خطاب به من زمزمه کرد. درحالی که داشتم در طول راهرو قدم میزدم و نگاه نفرت انگیزی رو بهش تحویل میدادم.اون دنبالم اومد.
" راستش نمیدونم" در حالی که از راهرو ها پایین میومدم و به سمت اتاق ها میرفتم به اون پاسخ دادم.
" آیس رابطه جنسی با بچه ها رو دوست داره. جای تعجب نداره"
وی به شکل چسبناکی غر زد. با حرفی که زد یخ زدم و به سمتش برگشتم و احمقانه خندیدم.
" من و اون؟"
در حالی که سعی میکردم به احساسات درونی ام پی نبره بلند گفتم. نفس نفس میزنم ,وجود این زن بسیار متشنجم میکنه. سعی کردم خودم رو جمع و جور کنم.
" این اتفاق هرگز نمیوفته!"
سرم رو تکون دادم و اشک خنده ام رو با انگشت وسطم پاک کردم.
" چرا که نه؟"
لحن صحبت و احوالات ظاهری زن به طرز ناگهانی تغییر کرد.
"چون اون آیسه! خشن , بی رحم .."
محکم غرید.
" بی احساس"
YOU ARE READING
ICE
Romance"جناب.." "آیس!" "خوشبختم کیم تهیونگ هستم!" . . . . . *این کتاب بیشتر یک کتاب عاشقانه است تا کتاب مافیا و امیدوارم لذت ببرید* story by Surfangel Genre : romance , fiction , angst , smut, Drama, Horror couple: TaeKook