اره خیلیییی دردناک و سوییت...
البته که... چنتا خراش سطحی اقای رییس این حرفارو نداشت...
میدونین روحیه خیلی مهمه...حالا که جیمین کنارش بود میتونست با این کنار بیاد که کل بدنش درد میکنه...
دقیقا مثل پایان خوش کارتون های پرنسسی والت دیزنی...
تا اخر عمر به خوبی و خوشی در قصر رویاییشون زندگی کردند...
اما...
با جیمین... اون خوبی و خوشی یکم شک برانگیز میشد...با توجه به سابقه ی درخشانی که توو متحول کردن موقعیت های خوب به بد داشت...
اقای رییس توجهی به این نمیکرد اوه نه...کافی بود
دردسر کوچولوی شیرینش باهاش باشه....میتونست کنترلش کنه مگه نه......
نه......
از این بگذریم که اون کله پشمکی کنترل ویلچرشو به دست گرفت وتوو راهرو بیمارستان شروع به ویراژ دادن کرد
برای اینکه روحیه اقای رییس رو عوض کنه...شاد ترش کنه...
البته اون ورژن بکاپ گرفته ی جیمین که ازون پشت داد میزد تند تر هم کمکی به بهتر شدن اوضاع نمیکرد
درسته تهیونگ رو میگم...و یونگی؟؟
اوه اون استراتژی همیشگی رو در پیش گرفته بود
و اون استراتژی چی بود؟؟؟
**تظاهر کن باهاشون نیستی**
ساده اس...
بله این بود جنیوس اگوست دی...جونگکوک کم بود قبل از خروج از بیمارستان...دچار سکته قلبی بشه...
و تنها شانسی که اورده بود این بود که حداقل توو بیمارستان بودن... حتی اگه پرت میشد یا میخورد به دیوار یا قلبش وایمیستاد...همونجا حلش میکردن...
ولی این تقصیر کی بود که یادشون رفته بود پول بیمارستانو پرداخت کنن؟؟؟
جیمین ؟؟ تعطیل شده ی الهی؟
تهیونگ؟؟حامی تعطیل شده ی الهی؟؟
یونگی؟؟کسی که با اینا نبود؟؟
یا جونگکوک...خود مریض فلک زده...کسی چه میدونه...
ولی خب همین الان دو تا از نگهبان های حراست داشتند دنبالشون میدویدن...
و ازونجا که تهیونگ و جیمین خیلی خوب موقعیت رو انالیز میکنند ...ترجیح دادند به جای ایستادن و پرسیدن اینکه ...چرا دارن دنبالشون میکنند بدوعنننن...در حالی که اون ویلچر و هل میدادن...
__یاا...یاااااا چرااا ول نمیکنننن
__جیمین عزیزززم...وایسااا خب ببینیم چیکااا اهههه
با پریدن از دست انداز حرفش توو ماتحت دردناکش خفه شد
تهیونگ نگاهی به پشتش انداخت
__نکنههه فکر کردنننن ما اینوو دزدیدیمممم
__ندزدیدیممم این اقای رییسه دوست پسرمهههتهیونگ پوکر با موهایی که روو هوا پرواز میکردن نگاهش کرد
__نننننهههه من فکر کردمممم رییس جمهور مونههه__اههه وایسیننن ما که کار خلافی نکردیممم...
جیمین همونطور که با چشمای گرد میدویدو ویلچرو هل میداد شروع کرد به فکر کردن
**صدای اینترنت دیال اپ موقع وصل شدن**
YOU ARE READING
She is a he 2
Fanfictionshe is a he 2 . . فصل دوم . . خلاصه: من یه پسرم...یه پسر گیج...مهربون...سر به هوا...به قول تاتا پاستیل... دلم برات تنگ شده اقای رییس...تو چی؟ من یه پسرم... . . ژانر: کمدی.فلاف.رومنس.اسمات . کاپل: کوکمین.تهگی . . ❤mini stories❤