قسمت ۲

1.2K 192 152
                                    

پارت دوم

" فلش بک "

* ماااماان لطفاااا این تنها شانس من واسه آموزش دیدن زیر دست مینهوئه!! لطفا بزار برم کره
طلبکارای بابا که منو نمیشناسن!!من خیلی کوچیک بودم وقتی اومدیم استرالیا الان ۲۰ سااالمه
عمرا اگه منو بشناسن

- تو فقط اسما بیست سالته !! ۱۶ سالم بزور بهت میخوره فلیکس !

فلیکس لب و لوچش‌ آویزون شد و با چشایی که دیگه غمگین‌تر از اون راه نداشت که به نمایش گذاشته بشن گفت :

* خب تقصیر من چیه که لاغرم یا قدم بلند نیست.
مگه من خواستم که بدنم انقدر ظریف باشه.

و بعد نگاه ناراحت و دلگیرش رو پایین انداخت.
مادرش که انگار از حرفی که زده بود پشیمون بود و حس کرد که پسر عزیزشو ناراحت کرده صورت پسر کوچولوش رو تو دستاش قاب کرد و با صدای مهربونش گفت:

- بجاش تو قشنگ‌ترین صورت دنیارو داری جوجه طلایی من

و بعد با چشماش به قلب پسر کوچولو اشاره کرد و ادامه داد:

- اونجا هم یچیز میتپه که از همه قشنگیای دنیا هم قشنگ‌تره

دستش رو تو موهای طلایی پسر برد و با نوازششون سعی کرد نشون بده که چقدر این حرفاش از ته دلش بوده.

فلیکس که گل از گلش شکفته بودو نقشه‌ی بی عیبش که شامل دست گذاشتن رو نقطه ظعف مامانش میشد گرفته بودبه حرف اومد

* مامااان من میخوام مثل اون یه آشپز ماهر شم، پول دربیارم و بدهیامونو بدم و واسه اینا باید با آدمی که این راه رو رفته آشنا شم تا بهم یاد بده.

مادرش با اینکه راضی نبود اما نمیخواست رویاهای پسر کوچیکش خراب شه و باعث ناراحتیش شه پس رضایت داد.

توی فرودگاه بود و لحظه شماری میکرد که سوار هواپیما شه و به کره بره. بزور تونسته بود مادرش رو راضی کنه.

به مادرش گفته بود که درخواست کاراموزی داده به یکی از رستورانای مینهو که میخواستن چندتا کاراموز جذب کنن و اونا هم قبول کردن اما در واقع اصلا نه رستورانای زنجیره‌ای اسکورِل کاراموز میخواستن و نه فلیکس درخواستی فرستاده بود.
برنامه‌ای که تو ذهنس چیده بود اینطور بود که وقتی به اونجا رسید با خواهش و تمنا راضیش کنه که اونجا شروع به کاراموزی کنه و از اونجایی که مینهو شی قلب مهربونی داره قبول میکنه و بعد از شروع کار تو اونجا قلب مینهو شی رو هم بدست بیاره.

به فکرایی که تو ذهنش میگذشت و نقشه بی عیب و نقصش نیشخندی زد و تو ذهنش داشت ذوق میکرد که شماره پروازش رو از بلندگوهای فرودگاه صدا کردن.

چشماش از ذوق و هیجان داشت با هر کلمه‌ای که از بلندگو فرودگاه پخش میشد بزرگتر میشد.

The InsiderWhere stories live. Discover now