قسمت ۱۳

985 131 167
                                    

ووت یادتون نره♡☆

مینهو زانوش رو زیر چونه پسر گرفت و صورتش رو به سمت بالا داد ،حالا سر جیسونگ به مبل تکیه شده بود و مرد سرش رو کمی خم کرده بود و به تیله‌های قهوه‌ای اون پسر نگاه میکرد...

# خب ...؟؟

جیسونگ نمیدونست چی بگه..
یعنی صداش رو شنیده بود؟

+ م..م..من

# ت...ت..تو

جیسونگ برای یک لحظه چشمش رو بست و تو دلش از اون پسر خوشتیپ موطلایی معذرت خواهی کرد و تصمیم گرفت شانسش رو امتحان کنه

باز شدن دوباره چشماش برابر شد با لرزیدن فکش و نگاه ترسیده‌ای که به چشمای مینهو داد...
با حالت حراسون و وحشت زده‌ ساختگی بلند شد

+ ب..ببخشید ببخشید رئیس ، من..

همینطور خم و راست میشد و به عقب میرفت

+ رئیس من میخواستم ......

و حرفش با برخورد با پسری که لیوان‌های اسکاچ رو دردست داشت نیمه تموم موند
صدای شکستن شی شیشه‌ای توی سر جیسونگی که در حال افتادن بود پخش شد و جیسونگ توی دلش لبخندی به کارگردانی دقیقش زد و شروع کرد به گریه و ناله

لی مینهو با دیدن جیسونگ که روی شیشه خرده‌ها افتاده بود ، سریع بلند شد ولی در لحظه انگار که چیزی به خاطر اورده باشه سرجاش ایستاد
دندون‌هاش رو روی هم فشار داد و هیونجین رو صدا کرد

چان حتی نمیتونست تشخیص بده چه چیزی از دیدن لحظه برخورد اون برت کوچولو به فلیکس انقدر شوکش کرده که نیم خیز شده بود تا بلند شه...

شاید شکستن دو لیوان اسکاچ‌ روی زمین و افتادن اون دوتا پسر روشون...

هر چی که بود هیچ اهمیت دادنی توش نبود...
این رو مطمئن بود...
این یه رفلکس طبیعیه...

وقتی مینهو ، هیون رو صدا زد، پسر خودش رو سریع رسوند و با دیدن جیسونگی که اشک صورتش رو کاملا خیس کرده بود و روی زمین افتاده بود سر جاش خشک شد

# جمع کن این کصافت کاریو

با صدای مینهو ، هیونجین به خودش اومد
به سمت اون دوتا پسر رفت و جیسونگی که روی زمین تو خودش جمع شده بود و گریه میکرد رو آروم بلند کرد.

تکه شیشه‌ رو ازش جدا کرد و خدارو شکر کرد که خیلی هم زخمی نشده...
در واقع فقط یه خراش کوچیک زیر آرنجش ایجاد شده بود

چان اما به فلیکس نگاه میکرد که دقیقا پشت اون پسر موقهوه‌ای افتاده بود
موهای طلاییش روی صورتش ریخته بود

The InsiderWhere stories live. Discover now