قسمت ۱۴

1.6K 170 240
                                    

نمیدونم همینجودی حس کردم این عکس به وایب این پارت میاد😎
ستاره پایین رو یادتون نره رنگی کنید☆

----------------------------



هیونجین با بهت و مینهو با ابروهای بالا رفته به پسر مقابل در نگاه میکردن

هیونجین از خودش میپرسید

این همون جیسونگ چند روز پیشه که با گریه و زاری دنبال کار بود؟؟

چه چیزی تو همین چند روز از اون بچه همچین چیزی ساخته بود.؟

مینهو اما به یک چیز فکر میکرد

آروم به سمت میز هیونجین رفت و پشتش نشست

اون پسر واقعا نمیدونه داره تو چه رودخونه‌ای شنا میکنه یا میدونه و بازم حماقت میکنه؟!

هرچی که بود سرگرم کننده بنظر میرسید

لبخند کجی از افکاری که برای این پسر تو ذهنش داشت روی لب‌هاش نشست و جیسونگ میتونست خزیدن حسی رو زیر پوستش لمس کنه

حسی مثل ترس یا هیجان از اتفاقاتی که قراره پیش بیاد

احمق نبود، مشخص بود اون مرد روحیه سلطه‌گری داره و وقتی شنید که اسمش داره لو میره اولین فکری که به ذهنش رسید رو عملی کرد

درسته طبق نقشش نبود ولی خب دیر یا زود قرار بود کونش رو تقدیم لی مینهو کنه دیگه حالا چه فرقی داشت؟!

امشب و میرفت و برمیگشت تا از قضیه سر در بیاره.
حتی شاید همونجا یچیزایی دستگیرش شه..کسی چه میدونه؟!!

سعی کرد نگاه‌های هیونجین رو نادیده بگیره

مطمئن بود درباره اینکه مینهو دنبال شخصی به اسم هان جیسونگه چیزی نمیدونه...

چون نه موقعی که برای اولین بار اسمش رو شنید واکنشی نشون داد و نه تا الان چیزی به مینهو گفت..

سکوت اتاق که تا چند ثانیه پایدار بود با صدای خشک و سرد مینهو که اینبار ته مایعی از نیشخند تمسخرآمیزی توش داشت شکسته شد

# هیون برو بیرون

هیونجین نمیدونست چرا اما حسی درونش نمیخواست جیسونگ اونجا تنها باشه

× مطمئنی؟؟ که میخوای برم؟؟؟

رو به مینهو گفت اما منظورش به جیسونگ بود

مینهو نگاه سرد و جدیش رو از جیسونگ برداشت و به چشمای هیونجین داد

# بیرون

هیونجین این نگاه‌های مینهو رو خوب میشناخت

پس فقط سرش رو پایین انداخت و از اتاق خارج شد.

بعد از خروج هیونجین نگاه مرد دوباره به سمت پسرک چرخید و تکخده‌ی تمسخر آمیزی زد و گفت:

The InsiderWhere stories live. Discover now