قسمت ۱۲

906 141 437
                                    

ستاره پایین رو رنگی کنید ❤
کاور این عکس رو گذاشتم که یه ری ویو رو تیپ فلیکس داشته باشید واسه یادآوری😎
_________________________________________________

• اما.....
حالا که راهنماییت کردم بارت سنگین‌تر شده فلیکس
زمانیکه رفتیم داخل خوب به این بار نگاه کن
اگه بهم ثابت شه فکرهام درست بوده و توام مثل همه اون هرزه‌های احمقی اینجا میتونه شکنجه‌گاه دائمیت باشه

برگشت و همونطور که به سمت وردی بار میرفت با صدای بلندتری گفت

• راه بیفت لی فلیکس

پشت سر اربابش راه افتاد و به این فکر کرد چهره واقعی مینهو هم مثل اربابشه یا شخصیتی متفاوت داره؟!

مطمئن بود که اون هم بی رحمه شاید حتی بی رحم‌تر و سنگ‌تر از اربابش...

صحنه‌‌ای که توی پارکینگ رستوران اسکورل دیده بود از جلو چشماش رد شدن
 
فلش  بک  "

* اُه قراره نیم ساعت دیگه بیاااد...

سرش رو از گوشی بالا آورد و به جمعیتی که جلو رستوران ایستاده بودن و  نوشته‌های رنگارنگ و کادو و کلی وسایل دیگه که روی همشون اسم لی مینهو یا عکسی ازش به چشم میومد رو تو دستشون داشتن

سرش رو با ناله و ناامیدی تو دستش گرفت

* فااک
با اینهمه آدمی که اونجان چطور قراره منو ببینههه

یکدفعه چشمش به تابلو راهنمای مسیر پارکینگ افتاد

جلوی پارکینگ تابلو دیگه‌ای بود که ورود عموم رو ممنوع کرده بود

تو ذهنش بشکنی زد...
این بهترین راه بود تا بتونه شخصا ببینتش

اونجا کسی نمیره و اگه بتونه یجوری وارد اونجا شه....اونوقت....

از فکری که به ذهنش رسید چشماش گرد شد

بلند شد ایستاد و برای خودش دست زد

چند رهگذری که از اونجا رد میشدن نگاهی بهش انداختن و سری به نشونه تاسف تکون دادن اما کی بود که الان به اونها توجه کنه

فلیکس قرار بود همین الان بواسطه ذهن عزیزش به لی‌‌مینهو عزیزترش برسه...

* خب این فکر عالیه...
کی میتونست به ذهنش خطور کنه که فقط کافیه نگهبان رو از اونجا بیرون بکشونم و بعد راحت وارد اون پارکینگ بشم...

به فکرش لبخندی زد ولی خیلی زود به حالت پوکر درومد

*حالا چطور اینکارو انجام بدم؟؟؟
خیلی احمقی فلیکس :|

ضربه‌ای به سرش زد

* خب بیخیال پلن A
بجاش پلن B رو اجرا میکنم...

The InsiderWhere stories live. Discover now