part 5

328 40 25
                                    


( یک هفته بعد_سوم شخص)
توی اون یک هفته استایلز و درک رابطشون خوب بود روز ها استایلز همراه درک به شرکت میرفت عصر ها با هم وقت میگذروندن و دفاع شخصی تمرین میکردن شب ها هم با هم عشق بازی میکردن
استایلز و درک روی مبل نشسته بودن استایلز سرگرم کتاب خوندن بود و درک با تلفنش صحبت میکرد
+محموله ها تکمیله؟.....عالیه پس برای فردا صبح امادشون کنید....همچی باید عالی باشه
استایلز کنجکاو شد کتابشو کنار گذاشت و به حرفای درک گوش داد
+اون باند سختگیریه....ما باید خیلی مواظب باشیم میخام قبل از رفتن ما به محل معامله اون جارو خوب زیر نظر داشته باشین....فقط اگر به چیزی مشکوک شدین بهم بگین....خدافظ
تلفنشو و کنار گذاشت متوجه نگاه های خیره استایلز شد
ابروشو بالا انداخت
+چیه؟
استایلز کمی سر جلش جابه جا شد
_فردا میری سر معامله؟
درک کمی از چاییش خورد
+اوهوم
اگر فردا درک میرفت سر معامله پس باید تو خونه تنها میموند
_میشه منم بیام؟
+نه
درک سریع جواب داد
استایلز پوفی گفت
_خواهش میکنم درک تو خودت قبول کردی که هرجا میری منم همراهت بیام
+عاره ولی تو نمیتونی بیای سر معامله اونجا خطرناکه
چشماشو چرخوند
_تو کلی بادیگارد و محافظ داری همراه خودت میبری هیچ اتفاقی برام نمیوفته
درک ابروهاشو به عنوان نه بالا انداخت
استایلز کمی فکر کرد نیشخندی زد بلند و روی پاهای درک نشست
دستاشو دور گردن درک حلقه کرد لب پایینشو جلو داد
درک کلافه نگاهش کرد
+خودتو لوس نکن اصلا راه نداره
استایلز خودشو به درک نزدیک تر کرد
_درک...من فردا تو خونه تنها میمونم و میخام با تو باشم بزار بیام
بازوهای استایلزو گرفت و از خودش دورترش کرد
+این معامله مثل بقیه معامله ها نیست این یکی خیلی مهمه من نمیتونم ببرمت
استایلز اخمی کرد
_ معامله چیه؟
این دفعه درک چشماشو چرخوند
+ندونی بهتره
_بچه بازی در نیار من که از تمام کارات خبر دارم پس بگو این یکی معامله چیه؟
درک کمی مکث کرد
+معامله ادمه

چشماش از تعجب گرد شدن و کمی خودشو از درک دور کرد
_اومای گاد درک تو...
درک دستشو روی لب های استایلز گذاشت
+قبل از اینکه چیزی بگی...اون ادما با میل خودشون دارن این کارو میکنن...در عوضش پول میگیرن
دست درکو کنار زد
_ولی درک این بازم خیلی ...آه گاد نمیتونم هضمش کنم
درک استایلزو از روی پاهاش روی مبل گذاشت و گوشیشو برداشت
همینطور که سرش توی گوشیش بود
+این تازه از معامله های خوبشه
_وات؟
اونقدر صداش بلند بود که خودشم تعجب کرد
_م...من فک میکردم فقط اسلحه و مواده و...و حالا هم ادم دیگه چی درک؟
+اعضای بدن...میدونی یکم چندشه ولی پول خوبی داره
استایلز دهنش دیگه از این بازتر نمیشد
کوسن روی مبل رو محکم کوبید توی صورت درک و بلند شد و سمت در رفت
بلند داد زد
_تو یه اشغالی درک هیل
درک فقط لبخندی زد
چند دقیقه بعد درک تصمیم گرفت بره و استایلز رو پیدا کنه
بن گفت اون توی باغه
زیر سایه یکی از درخت ها روی چمنا دراز کشیده بود و دستاشو زیر سرش گذاشته بود
اروم کنارش نشست تا اومد دهن باز کنه استایلز انگشتشو طرفش گرفت و نیم خیز شد
_قبل از اینکه دهنتو باز کنی.تو خیلی چندشی چطور دلت میاد مردم رو بکشی و اعضای بدنشونو بفروشی؟
درک به درخت پشت سرش تکیه داد
+ من ادمارو نمیکشم
استایلز این دفعه نشست و با اخم به درک نگا کرد
+من اعضای سالم اونایی که مریضن رو بر میدارم همین
_همین؟گفتنش برات خیلی اسونه؟
درک شونه هاشو بالا انداخت و جعبه سیگار و فندکشو از جیبش بیرون اورد یکی روشن کرد
پک محکمی گرفت و دودشو بیرون داد
+اولاش سخت بود ولی...کم کم عادت کردم
استایلز پوفی کشید و سیگار رو از دست درک قاپید و بین لباش گذاشت و روی چمن ها خوابید
درک با تعجب و اخم بهش نگاهی کرد
کمی طرف استایلز خم شد
+از کی سیگار میکشی؟
_از همین الان
درک با اخم بیشتری بهش نگاه کرد
+و کی بهت اجازه داد؟
_عامممم بزار فکر کنم
کمی مکث کرد
_اوه یادم اومد...خودم

Dangerous love[sterek]Where stories live. Discover now