part 17

298 27 28
                                    


بدون اینکه چشماشو باز کنه دستشو سمت دیگ تخت کشید
تخت خالی بود
پوفی کشید و یکی از چشماشو باز کرد درک نبود
بلند شد و توی دستشویی رفت مسواک زد و صورتشو شست
تیشرت وشلوار راحتی پوشید
طبقه پایین رفت وارد اشپزخونه شد درک پشت میز نشسته بود و قهوشو میخورد و روزنامه میخوند
پشتش رفت و دستشو دور گردنش حلقه کرد
+صبح بخیر
درک با لبخند به استایلز گفت
_ صبح توام بخیر
بوسه کوتاهی رو لبای درک گذاشت
صندلی کنار درک رو بیرون کشید و نشست
_ زود بیدار شدی...چرا منو بیدار نکردی؟
یکم از قهوش خورد و بدون اینکه نگاهشو از روزنامه برداره جواب داد
+ دیروز خسته شده بودی نمیخواستم بیدارت کنم برا همین گذاشتم بیشتر استراحت کنی
استایلز دیگ چیزی نگفت
الینا براشون صبحانه اورد
صبحانشونو خوردن و اماده شدن و به شرکت رفتن
دو هفته کامل روزاشونو به خوبی سپری کردن صبح ها میرفتن شرکت ،استایلز کارش توی شرکت بهتر شده بود و توی شرکت به درک کمک میکرد
عصر ها میرفتن بیرون و خوش میگذروندن یا با هم به معامله ها میرفتن گاهی وقتا هم درک به استایلز اجازه میداد به معامله ها بره و استایلز کاملا حرفه ای شده بود
شب ها بعد از عشق بازیشون دوش میگرفتن و توی بغل هم خواب میرفتن

بعد از خالی شدن کامش روی بدن درک
چند ثانیه همونجوری موند ، دیک درک رو از خودش بیرون کشید و کنار درک ولو شد
درک خم شد و از روی پا تختی دستمال برداشت و خودشونو پاک کرد
دستاشو باز کرد
استایلز با بیحالی توی بغلش رفت
پیشونی استایلز رو بوسید
چند دقیقه بینشون سکوت بود که استایلز سکوتو شکست
_درک؟
+هوم
سرشو بالا ارود تا چهره درک رو خوب ببینه
_زندگیمون خیلی تکراری شده...میدونی یه خورده سرگرمی میخوام
درک کوتاه لباشو بوسید
+میخوای چیکار کنیم؟
_نمیدونم...مثلا...ااااا....خانواده هامونو ببینیم....یا بریم مسافرت...
درک یکم فکر کرد
+خب اگر تو بخوای اوکیه فقط اینکه تنها خانواده من عموم و خواهرمه و میدونم که تو از پیتر خوشت نمیاد و کورا یه ماهه باهاش حرف نزدم
_ خب منم فقط بابامه که ازش خبری ندارم
+میخوای تو با بابات حرف بزنی منم با کورا و با هم بریم مسافرت؟
با هیجان چرخید و روی دلش خوابید
_ واقعا؟
+اره اگر بخوای
_خیلی خوب میشه
_خب حالا کجا بریم
+نمیدونم پاریس؟لندن؟
_هوم...دوتاش خیلی خوبه دوست دارم برم لندن ولی فکر کنم پاریس بهتر باشه میتونیم الیو رو هم ببینیم البته اگر هنوز توی پاریس باشه
+باشه پس میریم پاریس
صبح روز بعد درک و استایلز با کورا و نواه(پدر استایلز) حرف زدن هردو قبول کردن ولی کورا یه سری کار داشت پس قرار شد هفته دیگ  استایلز و درک و نواه با جت درک برن و کورا هم با جت خودش بره

یک هفته توی یک چشم به هم زدن سپری شد
پروازشون یک ساعت طول کشید توی طول پرواز درک و نواه خوب با هم جور شده بودن و همینطور نواه از استایلز ناراحت بود چون بهش سر نمیزده
استایلز هم گفته بود توی شرکت درک کار میکنه و سرشون شلوغ بوده ،دوست نداشت بگه "بابا دوست پسرم مافیاس و جالب تر من ادم کشتم" تصمیم گرفت اینو هیچوقت به پدرش نگه
بعد از فرود اومدن توی فرودگاه کورا رو دیدن و استایلز خیلی از کورا خوشش اومد کورا ورژن دوم درک بود همونقدر اخمو و همونقدر با محبت و مهربون
خوشبختانه الیو توی پاریس بود درک و استایلز به دیدن الیو رفتن
سه روز اول سفرشون به خوبی گذشته بود

Dangerous love[sterek]Where stories live. Discover now