part 9

251 27 4
                                    


درک همین که مشغول کارش بود در باز شد
استایلز وارد اتاق شد و روبروی میز روی صندلی نشست
+خوبی؟
درک گفت
استایلز هومی گفت
+استایلز....عاممم نمیخوام تو خونه زندانیت کنم تو میتونی بیرون بری ولی با بادیگارد های بیشتر
_باشه
درک از پشت میز بلند شد و کتشو پوشید
+پاشو باید بریم
استایلز اول یکم گیج شد
_کجا؟
+باید بریم یه جایی بعدا خودت میفهمی
از پله ها پایین رفتن تئو و لیام هم انگار منتظر اونا بودن
_اینجا چه خبره؟
استایلز گفت
تی:قراره خوش بگذرونیم بزنید بریم
انگار هیچکس قرار نبود بهش بگه قراره کجا برن
سوار ماشین های رنجروور شدن و دوتا ماشین از بادیگارد ها هم پشت سرشون راه افتادن
بعد از یک ساعت روبروی یه عمارت بیرون از شهر کنار یه جنگل ایستادن
استایلز نگاهی به عمارت انداخت نمیدونست کجان یا اصلا برای چی اینجان
همه پیاده شدن و وارئ عمارت شدن

همه چیز عادی بودی تا اینکه به زیر زمین رفتن
زیر زمین شبیه یه پایگاه نظامی بود کلی اسلحه و ادم اونجا بود هرکس مشغول کارش بود
با دیدن درک سلامی کردن و دوبارع مشغول کارشون شدن
بین تمام اون افراد یه نفر اشنا به چشم استایلز خورد[کلاوس]
درک دوتا از اسلحه ها رو برداشت و کنار استایلز ایستاد
+اینجا جایی که من تمام کارهای باندمو انجام میدم و...میخوام یه سوال ازت بپرسم؟

استایلز سری تکون داد
+دوست داری جزئی از باند باشی و به من کمک کنی ؟
استایلز دهنش باز مونده بود نمیتونست باور کنه،نمیتونست نه بگه معلوم بود دلش میخاست با درک کار کنه،ولی اون میتونست ادم بکشه؟اگر نتونه از پسش بر بیاد چی؟

چند لحظه مکث کرد
_م...معلومه که میخام
درک لبخندی زد
+بزن بریم
به حیاط پشت عمارت رفتن اونجا چند تا ماکت ادم سوراخ سوراخ بود که برای تمرین شلیک اسلحه استفاده میکردن
درک یکی از اسلحه هارو دست استایلز داد و پشت سر استایلز رفت با دستاش دستای استایلز رو گرفت تو همین حین هم توضیحاتی بهش میداد
استایلز از یه طرف خوش حال بود که بالاخره داشت کار با اسلحه رو یاد میگرفت از طرفی هم استرس داشت ولی تمام تمرکزشو روی حرفای درک گذاشت

اونا 4 ساعت کامل رو تمرین کردن حتی لیام و تئو هم بهشون ملحق شده بودن در کنار کار بااسلحه دفاع شخصی رو هم تمرین کرده بودن
هوا کاملا تاریک شده بود
چهارتاشون حسابی خسته شده بود بعد از خوردن شام به اتاق هاشون رفته بودن

خودشو روی تخت انداخت
_امروز عالی بود میدونی کار با اسلحه خیلی هیجان انگیزه
درک بخاطر اون حجم از ذوق استایلز لبخندی زد
روی تخت رفت و روی استایلز خیمه زد

«اسمات»🔞

بوسه ای روی لب های استایلز گذاشت تو چشمای بیبیش غرق شده بود استایلز لباس درک رو کشید و لباشو محکم روی لباش گذاشت
لباشون وحشیانه روی هم کشیده میشد درک لب پایین استایلز رو گاز گرفت استایلز ناله ای از ته گلوش کرد
نفسون برید عقب کشیدن
درک استایلز رو تماشا میکرد که چطور لبش پف کرده و نفس نفس میزنه لبخندی زد و سمت گردن بیبیش رفت
همین که رو گردنش لاو بایت میزاشت دستشو توی لباسش برد و با نیپل هاش بازی میکرد استایلز سفت شده بود و ناله میکرد کمرشو بالا اورد با برخورد دیکش با دیک درک ناله ای کرد
درک روی گردن استایلز لبخندی زد معلوم بود که بیبیش کاملا هورنیه و عجله داره
به جون لباش افتاد بدون اینکه بوسشونو قطع کنن بلند شدن تا لباساشونو در بیارن
بعد از اینکه کاملا لخت بودن استایلز درک رو روی تخت هل داد
درک با نگاه گیجی بهش نگاه کرد
_بزار امروز من انجامش بدم.میخام روت سواری کنم
و بوسه ای روی خط فک درک گذاشت لوب رو از توی کشو برداشت و روی دیک درک ریخت و خوب پخشش کرد(ماشالله مجهزن)
+نمیخوای امادت کنم؟!
_نه
استایلز سریع جواب داد
درک به تاج تخت تکیه داد
پاهاشو دوطرف درک گذاشت و دیک درک رو گرفت و روی سوراخش تنظیم کرد
نفس عمیقی کشید
اروم پایین رفت
هیسی کشید
درک دستشو روی کمر استایلز گذاشت و ماساژ میداد چون بیبیش درد داشت
استایلز اروم اروم پایین تر رفت
_آه...فاک
بعد از اینکه درک کامل توش بود یکم مکث کرد تا سوراخش عادت کنه
درک برای اینکه ارومش کنه بوسه های ریز روی صورتش میزاشت
+تو فوق العاده ای
استایلز شروع به حرکت کرد
+فاک...تو خیلی تنگی بیبی
استایلز لب پایینشو گاز گرفت و سرعتشو بیشتر کرد
صدای برخورد بدنشون توی اتاق میپیچید
پاهاش درد گرفته بود مکثی کرد
+حالت خوبه؟
_آ...آره فقط پاهام یکم درد گرفتن
+بزار من ادامشو انجام بدم
استایلز چیزی نگفته
دستشو روی شونه درک گذاشت و خودشو نگه داشت و درک با تکون دادن پایین تنش داخلش ضربه زد
با برخورد دیک درک به پروستاتش ناله ای کرد
_آه...خودشه
دستشو دور دیک استایلز گذاشت و همزمان بهش هندجاب میداد
استایلز توی اوج بود از هر دو طرف بهش لذت وارد میشد
چندتا ضربه دیگه و هردو همزمان اومدن
درک توی استایلز و استایلز روی دستا و سینه درک اومد
درک کمر استایلزو گرفت تا روی تخت بخوابونتش
ولی استایلز مخالفت کرد
دستاشو دور گردن درک حلقه کرد و درکو به خودش نزدیک کرد
_بزار یکم توم همین موقعیت باشیم
در گوش درک زمزمه کرد
درک هم متقابلا دستاشو دور کمرش حلقه کرد

Dangerous love[sterek]Where stories live. Discover now