part5

329 96 18
                                    

jennie pov:

میتونست حس کنه که الان تهیونگ تا چه حد آتیشی شده و دلش میخواد هرکی که جلو روشه رو تیکه پاره کنه
با فکر به حال الان تهیونگ ، نیشخندی زد و پیکه مشروبش روسر کشید
اون مرد باید زودتر از اینا تسلیم میشد..

با این نقشه بی نقصی که کشیده بود خیلی راحت میتونست خودش و حرومزاده ای که الان تو شکمشه رو وارث تمام و‌کمال دارایی های کیم بدونه
البته همه اینا دریک شرایط خاص قابل تحقق میبود

اینکه از شره پدره بچش ، لی خلاص میشد!!
باید کنارش میزد ..

از اولشم قرار بود که با همکاری همدیگه تهیونگ رو زمین بزنن و بعد از مدتی ارث و تمام دارایی که قرار بود از پدرش به ارث ببره رو بالا بکشن ، با این نقششون میتونستن به تمام خواسته هاشون برسن..
اما اینم خوب میدونست که اینبار با موجود خبیث تر و خطرناک تری سر و کار داره  و‌  لی بی رحم تر از این حرفاست که  متوجهه خطاش بشه و راحت اون رو ببخشه..

jungkook pov:
امروز بعد از مدت ها ، شرکت مورد علاقش که نزدیک به یک سال بود که کوک به صورت مرتب برای مصاحبه باهاشون ایمیل میفرستاد، درخواستش رو قبول کرده بودن و این برای کوک چیزی فراتر از رویا بود ..
شرکت هیوندا کیم جایی که حتی حاضر بود به عنوان خدمتکاراونجا کار کنه .!
بزرگ ترین و مشهور ترین شرکت کره جنوبی که سالانه تعداد زیادی خدمتکار و دستیار و کارمند رو قبول میکردن و حقوق فوق العاده و مکان لوکسش دلیلی بود برای دست و پا شکستن مردم برای کار گرفتن تو همچین شرکتی ..
و الان کوک رو برای مصاحبه قبول کرده بودن!!!!
این خواب بود نه ؟؟
با جیغ فرابنفشش خودش رو روی تخت پرتاب کرد و بالشت هویجی شو سفت بغل گرفت و رمزمه وار با خودش تکرار میکرد:

"باورم نمیشه من بلاخره تونستم اونا منو قبول کردن خدایههه من"
با باز شدن در اتاقش و ظاهر شدن جیمین ترسیده حرفاشو قورت داد
"ایششش.. لعنتت بهت کوک چرا جیغ میزنی ؟؟؟و بدتر از اینا چرا سالمی لعنتییی؟"

با شنیدن قسمت اخر حرف جیمین قیافش پوکر شد ..
"میشه بگی منظورت از اینکه چرا سالمم چیه؟"

"یعنی اینکه..این..جیغه..مزخرفت رو..باید فقط..وقتی که نزدیک به مرگت بود ازاد کنی احمقققق!!!"
جیمین با هر بار لگدی که به باسنه کوک میزد تیکه تیکه جملاتش رو با تحکم تو صورت کوک میکوبوند و با دیدن چهره کوک که از درد جمع شده بود کتک زدنش رو متوقف کرد و با کلافگی خودش رو روی تخت پرتاب کرد.
"اه چیم کبودم کردی.. ازت متنفرم لعنتی من فقط خوشحال  بودم احمق"

"خفه شو‌کوک..میشه بگی چی باعث شده که مثله خرگوشی که تو‌ هیته جیغ بکشی؟"
کوک با خوشحالی شروع به صحبت کردن کرد

"چیم قبول شدم !!شرکت کیم اجازه دادن برم برای مصاحبه این زیادی زیاده چیییبنجکرزلتتذ"
جیمین ذوق زده سفت بغلش کرد و اجازه نفس کشیدن به کوک نمیداد و همینطور که اشک های فیکش رو پاک میکرد لب زد:
"واااووو پسررر این عالیههه تبریک میگم کوک تو الان دیگه وارثه کیمی"
کوک بدون توجه به شوخی جیمین ،جوری که انگارچیز وحشتناکی به خاطرش اومده باشه مثله برق زده ها روی تخت نیم خیر شد

"اوه چیم  چیم چیییم فردا ساعت ۱۰ باید اونجا باشم چی بپوشم؟؟؟؟؟"
" مادمازل من اصلا  نگران نباش.. تو استاد استایل و مد رو کنارت داری" با نیشخند شیطانی اخرش ، کوک میتونست حدس بزنه که بازهم قراره به تابلوی نقاشی جیمین تبدیل بشه ..


kim taehyung  pov:

حالش خوب نبود ..اصلا خوب نبود
کابوس شبهاش الان به واقعیت تبدیل شده بود و اون هیچ کاری از دستش بر نمیومد
با پیکه دهمی که سر میکشید حس کرد ریه هاش از تیزی الکل میسوزه ..الان باید چیکار میکرد؟؟جنی زنی نبود که بتونه کنارش زندگی کنه
اون غیرقابل تحمل ترین فردی بود که تا الان دیده بود!..
باید با جنی حرف میزد ..
میدونست که قرار نیست بچه رو سقط کنه !!
پس باید ساکت نگهش میزاشت تا راه حلی پیدا کنه برای ازدواج نکردن بااهاش
گوشیش رو برای چک کردن برداشت و بهش نگاه انداخت
با دیدن اسمه مین هو روی صفحه گوشیش و عکسی که براش فرستاده بود،با کنجکاوی صفحه گوشی رو لمس کرد ..

عکس اون پسر بود ..
پسری که تو داستاتش حکم مهره سوخته رو داشت ..منکر کششی که به این پسر داشت نمیشد...
اون زیبا بود ..معصوم ، با چشم هایی که پاک بودن رو فریاد میزدن
بیشتر و بیشتر روی عکس زوم شد
لبخند زیباش ..دماغ چین خوردش
چشماش چشماش چشماش..
با لعنتی که به خودش فرستاد ، گوشی رو محکم روی مبل انداخت
زیادی مست بود و شایدم هورنی..
وگرنه این افکار چرت هیچوقت نباید به ذهنش خطور میکردن..
هیچکس به چشمه کیم تهیونگ نیومده بود که حالا این پسر دومیش باشه..

نیاز به استراحت داشت ..فردا قرار مصاحبه با افراد جدید رو داشت و این مسئولیتی بود که پدرش بعد از مدت ها بهش سپرده بود..

---------------------------------------------
سالام خوشگلاااام 😎
دیدین چی شد؟؟بچه ماله لیه لیییی...

کوکو رو هم که شاد و خرمه چی میخواین دیگه؟؟🥰

درباره روند اپ نظر میخوام ازتون گایز
چون از بی برنامگی و شلختگی متنفرم
پس انتخاب روند پارت رو به عهده شما میزارم😊👇🏻
۱-طبق ووت
۲-هفته ای دوبار اما پارتای کوتاه
۳-هر دو هفته یه پارت اما طولانیییی

خالاصه منتظره نظراتتونم جوجورنگیا😍💖❤️🔥

و اینکه ووت دادن واقعا کار سختی نیست ..
وقتی کم محبتی میکنید تو کامنت و ووت حس بدی به آدم دست میده
حس کافی نبودن اوکی؟؟
پس اگه میخونید و دوسش دارین ووت بدین تا منم انرژی بگیرم 🥺😭❤️

call me by your nameDove le storie prendono vita. Scoprilo ora