وانگ ییبو با پیدا نکردن جیلی و حس ترس بدی که به جانش افتاده بود تصمیم گرفت به محل شکار برود ... این کار برخلاف قوانین بود اما برای راحت شدن خیالش از سالم بودن ژان ... این کار رو لازم میدانست
البته که با دیدن جسم بیهوش و لرزان ژان روی زمین به کل آن خیال راحت رو فراموش کرد .
اسم ژان رو تقریبا فریاد زد و به طرفش دوید .. سرش رو بلند کرد و جسم لرزان رو در آغوش کشید
+ ژاان .. شیائو ژان
شیائو ژان تنها درد شدیدی که در بدنش پیچیده بود رو متوجه میشد به لباس ییبو چنگ زد و ناله ی ارومی از درد کرد
ییبو زیر زانوها و کمر ژان رو گرفت و بلندش کرد .. به طرف اقامتگاه خودش راه افتاد و تنها در جواب نگرانی ها و نصیحت های خدمتکارش درخواست پزشک کرد
در طول راه با شیائو ژان صحبت می کرد ... میدانست جوابی نخواهد گرفت اما این تنها چیزی بود که جلوی جاری شدن اشک هایش از ترس از دست دادن رو می گرفت .
با رسیدن به اقامتگاهش ژان بیهوش رو اروم روی تختش گذاشت ... با ترس به جسم خوابیده روی تخت نگاه کرد برای لحظه ای کارهایی که میخواست بکند رو فراموش کرد
انگار ذهنش خالی شده بود فقط به ژان خیره بود .. بعد از مدتی بلاخره به یاداورد میخواست چه کاری انجام بدهد
کمربند ژان رو باز کرد و لباسش رو تاجایی که به زخمش دسترسی داشته باشد باز کرد ... با امدن پزشک از تخت فاصله گرفت
- سرورم
+ وقت تلف نکن
پزشک زخم رو بررسی که با دیدن سطحی بودن زخم اخمی کرد .. تنها دلیلی که از نظرش باعث چنین واکنشی ان هم در برابر این زخم سطحی میشد ... سمی بودن زخم بود
- سرورم زخمشون عمیق نیست اما باتوجه به واکنشی که بدن نشان میدهد ...
+ سمی بوده ؟
- بله
+ چه نوع سمی هست ؟
- باید ... باید بررسی کنم
ییبو ناخوداگاه صدایش بالا رفت
+ باید بررسی کنی ؟ داره میمره حالش بده تا توبخوای بررسی کنی مرده میفهمی ؟
- سرورم ولی من بدون بررسی نمیتونم سم رو تشخیص بدم اگر سم رو اشتباه تشخیص بدم و از پادزهر اشتباهی ای استفاده بکنم بیشتر از قبل جانشان در خطر خواهد بود
ییبو از میان دندان های چفت شده اش غرید
+ تو به بررسیت برس
از اقامتگاه خارج شد ... شک داشت اما باید تلاشی میکرد .. با پیدا کردن جیلی به طرفش پا تند کرد
+ جیلی
جیلی بابزنش رو بست و با نگرانی به ییبو خیره شد
- سرورم چه اتفاقی افتاده ؟ چرا جشن رو ترک کردید ... چرا پزشک خبر کردید ؟
YOU ARE READING
قدرت زندگی (bjyx)✔️
Fanfictionپایان یافته ●سین شیائو نقاش ماهری که از خانوادش جدا میشه تا نقاشی را از فردی که همه در ارتباط باهاش حرف می زدن یاد بگیره ولی طی حادثه ای کشته میشه ******************************************** شیائو ژان نجیب زاده ای که برخلاف میلش مجبور میشه به درب...