_عزیزم؟
با تکون دستی به خودش اومد و نگاهش روی زن جوانی نشست که بچه شیرخوارهای تو آغوشش داشت. صدای هشدار جیسونگ مثل ناقوس تو سرش پیچید و خودش رو به طرف اون زن کشید تا دستهاش رو دور بدنش حلقه کنه:
_مینهو عزیزم چیشده؟نگاهش به چهره نوزاد دختری که غرق خواب بود افتاد و لرزی از تنش گذشت:
_بزودی شما رو به جای امنی منتقل میکنم. بهتره بیشتر از این اینجا نمونید.بانوی جوان اخمهاش رو درهم کشید: اتفاقی افتاده مینهو؟
نگاه مینهو روی صورت نگرانش نشست، سعی داشت با لبخندی ساختگی نگرانی رو از اون چشمهای عسلی دور کنه اما میدونست کسی که رو به روش نشسته حتی بهتر از خودش میشناسدش و فریبش رو نمیخوره:
_نمیخوام بترسونمت ولی...فکر میکنم بهتر باشه از اینجا بریم هلن!هلن آه کشید: بالاخره دارن از کارت سردر میارن مگه نه؟ مینهو اگه اونها بفهمن تو یه کارایی میکنی...
_کار به اونجا نمیرسه!حرف هلن رو قطع کرد و به جاش دختر کوچولو رو تو آغوشش گرفت. دختری که زیبایی چهرهاش رو از پدر به ارث برده بود و ظرافت بدنش رو از مادر!
لبخند روی لبش نشست و بوسهای روی گونه لطیف نوزاد گذاشت: اجازه نمیدم رزالین تو همچین محیط مسمومی نفس بکشه. تصممیم رو گرفتم، بزودی ازشون جدا میشم.
هلن با نگرانی به بازوش چنگ انداخت: تو دیوونه شدی؟ اونها همه چی رو به آتیش میکشن!
مینهو میدونست و میترسید اما شخصی که باهاش پیمان بسته بود هرگز قولی رو نمیداد که نتونه بهش عمل کنه. جیسونگ هرکسی نبود و مینهو میدونست که اون حتما راه حلی تو جنتهاش داره:
_نگران چیزی نباش! ممکنه نتونم تمام داراییهامون رو حفظ کنم اما بخش بزرگی از اونها رو میشه از چنگ این گروه درآورد. برای امنیت و آزادیمون مجبورم یه چیزایی رو قربانی کنم.هلن با بیقراری ازش رو گرفت: اما چطور؟ مادر تو بیمارستانیه که کاملا تحت نظر اونهاست و خبری از مینوو نیست. مادامی که این دو نفر دست اونهان ما چیکار میتونیم بکنیم وقتی خودمون هم گروگانشون حساب میشیم؟
مینهو به رزالینی که بیدار شده بود لبخند زد و گفت: به من اعتماد کن زن برادر! من هر دوشون رو میارم پیش خودمون و میبرمتون به یه جای امن.
رزالینی رو که حالا قصد گریه داشت به هلن برگردوند: ما از بچگی با هم بزرگ شدیم. تو برای من همیشه یه خواهر و دوست قابل اعتماد بودی و حالا عضوی از خانواده منی. من اجازه نمیدم کسی اذیتتون کنه.
هلن چشمهاش رو با نگرانی بست. از اینکه مینهو آسیب ببینه میترسید. مینهو براش خیلی عزیز بود و اصلا دوست نداشت بخاطرشون به خطر بیفته، بعد از اینکه همسرش مینوو به یک سفر محرمانه رفت تنها کسی که هلن در اون عمارت داشت مینهو بود: بگو چه فکری تو سرته مینهو؟ این مدت با کی قرار میذاشتی؟ من میترسم از عاقبت این کار.
YOU ARE READING
🄲🅄🄻🅃 🄾🄵 🄵🄸🅁🄴
Actionکامل شده ژانر: اکشن، ماجراجویی، انگست، برومنس ما عاشق تاریخ بودیم، عاشق هر اونچه که گردوخاک زمان روی اون نشسته بود. عاشق هراونچه که از گذشتههای دور سخن میگفت و عاشق هر اونچه که به تمدنها مربوط میشد. در این میون چیزی که همیشه توجهمون رو جلب میکرد ق...