Euphoria

1.Dark alley

تورین خدایی در زیر زمین بود که مسئولیت مریضی و مرگ رو بر عهده داشت، اون مظهر غم و اندوه بود، هم برای انسان ها هم خدایان ، تماس دست اون به هر چیزی موجب آلودگی میشد.

آخرین چیزی که می‌خواست نزدیک شدن به افراد دیگه بود، که مبادا آسیب ببینن.

وقتی ملکه ی سرخ، کیلایسیل یکی از الهه های قدرتمند، از چنگ اون فرار کرد، قسم خورد که تا از تورین انتقام نگیره تسلیم نمیشه.

اما هر چی بیشتر به دنبال انتقام رفت تا تورین رو نابود کنه، تورین مثل یه بازی موش و گربه اونو به خودش نزدیک تر می‌کرد.

قبل ازینکه بفهمه، کسی که بیشتر از همه ازش متنفر بود تبدیل به نیمه ی گمشده ی اون شد.

"بازم سرت توی کتابه؟"

سرشو بالا آورد و به پسر جلوش زل زد، موهای فندقی که روی پیشونیش ریخته، لبخند بزرگ و قیافه ی پر انرژی همیشگی.

آهی کشید و دستشو زیر چونش گذاشت "میدونی میام اینجا که یه ذره آرامش داشته باشم یونگجه "

یونگجه صندلی رو عقب کشید تا خودش بشینه، بعد کیف کوله ایش رو روی میز انداخت و با صدای بلندش همه به طرفشون برگشتن.

با هیجان به جلو خم شد "خب مارک تعریف کن با تماام جزئیات" به پسر جلوش که هنوز کتاب دستش بود زل زد، موهای مشکی، صورت کوچیک و لبهای صورتی رنگ، پلیور آبی کم رنگ و که روی جای جیبش عکس یه دونات قهوه ایی چسبونده شده بود.

مارک ابروشو بالا داد "چیو؟"

"قرار دیشبت با جینیونگ"

مارک سرشو کج کرد تا گونه هاشو به دستش تیکه بده" هیچی"

"آه بیخیال خودت گفتی دیشب قراره اون شب بزرگ باشه"

"آره ولی اون خیلی سرد بود.." جلو رفت و به یونگجه زل زد "راستشو بخوای فکر نمی‌کنم بخواد این کارو کنه"

"نه عمرا، مارک تو جذاب ترین پسری هستی که دیدم، اگه دوست صمیمیت نبود حتما خودم-" جمله ی یونگجه با کتابی که مارک به سمتش پرت کرده بود ناتموم موند.

یونگجه که بازوشو از درد میمالید گفت" منظورم اینه که مطمئنا اونم دوست داره باهات بخوابه "

" هیچ وقت چیزی بروز نمیده"..

یونگجه دست به سینه عقب رفت " هوم.. شاید نمیخواد عجله کنه"..

" صبر کنه؟ یونگجه اگه من آدم صبوری بودم هنوزم با دوست پسر اولم میموندم"

یونگجه ابروشو بالا داد "تو واقعا درکی از صبر نداری، با هیچ کس بیشتر از چند ماه نمیمونی.. اصلا نظر خودت راجع به جینیونگ چیه؟"

"خب.. خیلی وقته همو میشناسیم، قیافش خوبه ولی خیلی جدیه "

" دوستش داری یا نه؟"