10.Red, the color of sin

10 6 0
                                    

مارک با وحشت از میز جدا شد و چرخید، به جه بوم که در ورودی اتاق مخفی ایستاده نگاه کرد "اینا چیه؟" صداش از ترس میلرزید، حتی برای خودشم این صدا غریبه بود، جه بوم مطمئنا میکشتش، بعد ازین اتفاق حتما میکشتش.

جه بوم آهی کشید و به سمت مارک اومد "این حقیقت زندگی منه"

"چرا این همه.. اسلحه داری؟" به چهره ی جه بوم زل زد، حالا تاریکی رو توی چشماش میدید که قبلا متوجهشون نشده.

جه بوم لبشو گزید "هر چی کمتر بدونی به نفع خودته"

مارک بغض کرد "الان منو میکشی؟ "

جه بوم اخم کنان با عجله به سمتش اومد" نه، چرا باید این کارو بکنم؟" صورت مارک رو قاب کرد "آخرین چیزی که میخوام آسیب زدن به توئه"

مارک داد زد" پس بهم بگو کی هستی؟ چیکار میکنی؟ "

جه بوم کمی مکث کرد، انگار با خودش در کلنجار بود که چی بگه، بعد آهی کشید و گفت" من رئیس یه باند خلافم"

"خلاف.." به اسلحه ها نگاه کرد" با اینا آدم میکشی؟"

"نه.. حداقل با اینا نه.. اینا فقط یه سرگرمین.. دوست دارم کلکسیون جمع کنم "

مارک با ناراحتی بهش زل زد، جه بوم ادامه داد "با هیچ کدوم ازینا کسی رو نکشتم"

"ولی بازم آدم کشتی نه؟"

"فقط کسایی که سزاوارش بودن "

مارک بهش زل زد.

چرا اینقدر احمق بوده؟ تموم نشونه ها دقیقا جلوی چشمش قرار داشته و نادیدشون گرفته.

" بم بمم برای تو کار میکنه ؟"جه بوم سرشو تکون داد.

"چرا منو تا الان زنده گذاشتی؟ "

" چون دلیلی نداشتم بکشمت "

"اما حالا داری، اگه من برم به پلیس لوتون بدم چی؟ "

جه بوم لبخند کم رنگی زد "اونوقت جلوتو نمیگیرم"

مارک با ناباوری نگاهش میکرد، این پسری که هیچی راجبش نمیدونه، با اتاق مخفی که از اسلحه پر شده، رئیس یه باند خلاف که کلی آدم کشته و شایدم کارایی که مارک حتی نمیتونه تصورشو کنه.

اما حاضر بود به خاطر مارک ریسک کنه و همه چیزو از دست بده؟ حاضر بود تسلیم پلیس شه؟

اما چرا؟ چرا تا این حد برای مارک پیش می‌رفت؟ مارک که کاری براش نکرده، تموم این مدت یا با جه بوم لاس میزده یا وبال گردنش شده، چرا میخواست برای کسی مثل مارک ریسک کنه؟

تا حالا کسی برای اون همچین کاری نکرده، برای اولین بار یه نفر به مارک اهمیت داده بود، نه به خاطر سکس یا چیزی در ازاش، فقط به خاطر وجود خودش، به همین سادگی.

جه بوم تموم این مدت بهش دست هم نزده بود، اون هدفش خوابیدن با مارک نبود، حتی اگه مارک نمیدونست شب اول آشناییشون دقیقا چه اتفاقی افتاده، اما مارک رو به چشم یه انسان مثل بقیه میدید، نه به خاطر ظاهرش نه، به خاطر گرایشش.

EuphoriaWhere stories live. Discover now