22. Live in the past, die in the past

27 5 3
                                    

"این یکی بدترین تصمیم‌هاییه که تا الان گرفتی رئیس." بم بم برای بار هزارم حرفش رو تکرار کرد، انگار اینجوری تاثیر بیشتری میذاره.

"ممنون بم بم ولی میدونی من توی کارام نظر کسی رو نمیپرسم." جه بوم در کنارش توی ماشین نشسته بود و به سمت یکی از رستوران های مجلل میرفتن.

" آره اما چرا ملاقات تک به تک؟ میتونستین یه جایی بیرون شهر قرار بذارین که ما هم باشیم."

"اینجوری ممکنه درگیری پیش بیاد، اول باید بدونیم دنبال چیه، نیازی به جنگ بیخودی نیست. "

بم بم آهی کشید و گفت "اما اگه آدماش کل رستورانو گرفته باشن چی؟ شاید این یه تلس، شاید یوگیوم از داخل یکی از ساختمون با اسلحه اسنایپر منتظرتون باشه تا بهتون شلیک کنه چی؟ "بم بم به غرغراش ادامه داد، اما راهنما رو زد که کنار پیاده رو بپیچه و ماشین رو متوقف کنه.

جه بوم در حالی که در ماشین رو باز میکرد گفت" خودتو عصبی نکن، من حواسم به اطرافم هست. "

" به هر حال اگه کمک خواست من همینجام، بقیه پسرام پخش کردم توی منطقه."

جه بوم که از ماشین پیاده شده بود سرشو خم کرد تا از پنجره بهش نگاه کنه. "بزرگش نکن بم بم این فقط جکسونه، هردومون میدونیم همچین کار احمقانه ایی نمیکنه که جلوی مردم منو بکشه. "

بم بم به سمتش خم شد" اون جکسونی که من می‌شناختم اصلا نمیخواست تو رو بکشه. "

جه بوم آهی کشید و صاف شد تا از ماشین بم بم فاصله بگیره و به داخل رستوران بره.

قرارشون داخل یکی از رستوران های گرونقیمت شهر بود که باید از قبل جا رزرو میکردی. دیروز صبح با آدم های مختلف صحبت کرد، تونست شماره ی جکسون رو گیر بیاره و باهاش قرار ملاقات بذاره. اون هم به طرز عجیبی زود قبول کرد، برای همین بم بم و بقیه بهش مشکوک شدن که شاید نقشه ایی داره و میخواد جه بوم رو توی رستوران بکشه. جه بوم بهشون اطمینان داد که جکسون اونقدرام احمق نیست.

در های خودکار رستوران براش باز شد و به فضای شیک داخل نگاه انداخت. موزیک کلاسیک پخش می‌شد و زن و مرد ها در آرامش غذا می‌خوردن، به قیافشون نمی‌خورد همشون خلافکار باشن.

به سمت زنی که پشت میز بلندی ایستاده رفت تا شماره میزشو بپرسه "سلام ظهرتون بخیر، به اسم آقای وانگ میز رزرو کرده بودیم."

دختر دفترچه ی جلوشو نگاه انداخت "بله، آقای وانگ خودشون هنوز نیومدن ولی به سمت میزتون راهنماییتون میکنم." دختر جلوتر رفت و جه بوم هم پشت سرش قدم برداشت. میز در وسط سالن به دور از پنجره ها بود، با این حال جه بوم به محض نشستن دید پنجره رو چک کرد تا مطمئن باشه کسی با اسنایپر بهش دید نداره، و خوشبختانه جای مناسبی قرار داشت.

EuphoriaWhere stories live. Discover now