پیدا کردن آدرسش کار سختی نبود و خوشبختانه مارک تونست بعد از کمی گشتن خونه ی سفید و خاکستری رو پیدا کنه. وقتی به حیاط جلوی خونه رسید چند تا مرد مشغول نگهبانی بودن، در پشت اون ها سباستین رو میدید که کنار یه پسر جوون ایستاده و دارن با هم حرف میزنن.
خواست به داخل بره که نگهبانا راهشو سد کردن، یکیشون اخم کنان پرسید "کجا!؟"
"من.. یه چیزی رو اینجا جا گذاشتم"
"آره جون خودت "
مارک اخم کرد، اون که دروغی نگفته، این نگهبان چرا اینطوری باهاش حرف می‌زد؟ مگه تقصیر اونه صبح از اینجا سر در آورده؟
خواست از بینشون رد شه که دوباره جلوشو گرفتن، نگهبان دوم با صدای بلند تری گفت" نمیتونی بری تو، کری مگه؟ " مارک بیشتر تقلا کرد از بینشون رد شه.
تااینکه یه نفر دیگه سد راهش شد "اینجا چه خبره؟"
هر سه برگشتن و به پسر جوونی که تا چند دقيقه قبل با سباستین مشغول صحبت بود زل زدن، نگهبانا هر کدوم سعی کردن توضیح بدن اما پسر ساکتشون کرد و به طرف مارک اومد" تو باید مارک باشی.. خوشبختم، منم بم بمم" به نگهبانا اشاره کرد تا مارک رو راحت بذارن، اونا هم به جلو پرتش کردن و بم بم مجبور شد از شونه های مارک بگیره تا نیافته، بم بم به نگهبانا چشم غره ایی رفت اما بعد لبخندی به مارک زد "ببخشیدشون اونا یه ذره بی عقلن" مارک بازوشو مالید و حرفی نزد. به پسر جلوش خیره شد، موهای مشکی کوتاه، خطی روی ابروش، کت چرم و بلوز مشکی به تن داشت که بدن عضلانیشو به خوبی نشون میداد، پسر هم سن و سال مارک به نظر می‌رسید اما قد بلندش اونو بزرگتر نشون میداد.
بم بم دست به سینه جلوش ایستاد" خب اینجا چیکار میکنی؟"
"تو منو از کجا میشناسی؟"
"اینو رئیس باید جواب بده"
"رئیس؟"
"آره همونی که صبح تو تختش بلند شدی" پوزخندی زد و ابروشو بالا داد.
"هوم.. اسمش چیه؟"
بم بم خندید و موضوع بحثو عوض کرد "خب نگفتی اینجا چیکار داری؟"
"یه چیزی جا گذاشتم.. توی اتاق رییستون "
" اگه جا گذاشتی یعنی دیگه مال رئیسه نه تو "
مارک باز هم پافشاری کرد" باید ببینمش "
" چیو؟ اتاقو یه رئیسو؟"
مارک چشماشو ریز کرد "رییستون توی اتاقش "
بم بم خندید "اوو خیلی دل و جرات داری "
" جدی بودم، باید ببینمش "
"فکر کنم بهتر همین الان مسیری که اومدی رو برگردی، بیشتر ازین خودتو توی دردسر ننداز "
YOU ARE READING
Euphoria
Fanfiction"چشمای معصوم، لبهای شیرین، خنده ی دلنشین، مهربونی و عشق تو... اون چیزی میشه که نابودم میکنه " اونا از دو دنیای متفاوت بودن تفاوت هاشون اونا رو از هم دور میکنه یا به هم نزدیک تر؟ کاپل: مارکبوم، بمجه ژانر: انگست، اسمات،جنایی
