Chapter1-Part2

375 106 19
                                    


صبح بعد از خستگی زیاد از کارهای دیروزش به سرعت حاظر شد تا به شرکت بره،هیچ صدایی از خونه شنیده نمی شد،بعدش به یاد آورد که بکهیون گفته بوده صبح زود میره،پس بهترین فرصت برای این بود تا نگاه کاملی به خونه بندازه .اما هر چی بیشتر به اطراف نگاه می کرد علت خاصی برای اینکه اونجا جایزه ی یکی از بهترین معماری ها رو برده بود رو پیدا نمی کرد.

به خاطر همون وارد حیاط شد نگاهی به اطراف انداخت،بیون بکهیون بهش گفته بود با قسمت های پشتی حیاط کاری نداشته باشه،قسمتی که کاملا از خونه جدا بود و چانیول به اون سمت رفت،دستش روی دستگیره در نشست اما با پایین آوردنش متوجه قفل بودنش شد. و به سرعت خونه رو به سمت شرکت ترک کرد،بعدا باید راهی برای باز کردن اون در پیدا می کرد.

به محض رسیدن به شرکت همه‌ی کارمندها به سرعت به احترام رییسشون بلند میشدن،چانیول با جواب سلام دادنشون از کنارشون می گذشت،تصمیم داشت قبل از اینکه به اتاق خودش بره سری به اتاق سوهو بزنه،پس راهش به سمت اتاق معاونش کج کرد،قصد کمی شیطنت و شوخی با هیونگ محبوبش رو داشت،دستگیره رو به آرومی پایین برد اما قبل از ورود متوجه سهون و سوهو شد که انگاری داشتن راجع به اون حرف میزدن،کنجکاوی باعث شد قبل از ورود به حرفاشون گوش بده.

_ سهونا،به نظرت باید چی کار کنیم؟بهش بگیم یا نه؟واقعا نمی دونم قراره چه واکنشی نشون بده؟

سهون برعکس سوهو که به میزش تکیه داده بود مدام طول و عرض اتاق رو طی می کرد.

_ نمی دونم هیونگ،همین جوریشم فکرش درگیره کیم کایه،اگر راجع به این قضیه و حضور نائیف هم توی این رقابت بشه قراره چه اتفاقی بیفته؟

شاخک های چانیول حسابی فعال شده بودن و دستگیره بین دستهاش فشرده می شدن.اما با حرف سوهو دیونه شد.

_ نائیف توی این رقابته،به نظرت شانس چانیول یا جونگین چقدره؟کسی اون رو نمیشناسه،حتی نمی دونی با کی رقابت می کنی؟توی چند سال اخیر عملا هر کاری انجام داده به عنوان بهترین شناخته شده ،یک معمار فوق العاده و ناشناس.

بین حرفاش بود که در اتاقش باز شد و قیافه‌ی چانیول پدیدار شد،ترکیبی از حیرت وعصبانیت و حرص توی چهرش دیده می شد.

با حرف چانیول، سهون وسوهو خشکشون زد.

_ اونم قراره توی این رقابت باشه؟

جفتشون نگاهی به همدیگه انداختن و سوهو قدمی به جلو برداشت.

_ اسمش رو دیدم.

 برای عصبانی کردن چانیولی که اغلب آروم بود و به ندرت عصبانی می شد اما اگر عصبانی می شد میتونست به یک دیونه تمام عیار تبدیل بشه،همین کافی بود.

لحظاتی بعد این چانیول بود که توی اتاقش داشت همه چی رو می شکست. این بهترین فرصت برای شکست کیم کای بود و با حضور اون معمار ناشناس که دوسالی بود از ناکجاآباد پیداش شده بود وتا حالا کسی ندیده بودش داشت خراب می شد. اولین بار که نائیف پیداش شد یک مسابقه معماری بود و طراحی برای یک مرکز هنری و فرهنگی بود که طرح برنده به حدی جذاب بود که همه می خواستن معمار اون ببینن اما در نهایت کسی نتونست اون ببینه و از دور روی همه چی نظارت داشت. اون با شرکت خاصی کار نمی کرد فقط سر پروژه های خیلی خاص پیداش می شد و هر بار از طریق یک شرکت میتونست مزایده رو با کارش برنده بشه به خاطر همون لقب افسانه رو بهش داده بودن.

ϟϞ҂ 𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝1 ҂ϞϟWhere stories live. Discover now