ϟϞ҂ 𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝1 ҂Ϟϟ

Chapter1-Part 18

کیونگسو نگران طول و عرض اتاق رو طی می کرد و مدام به در نگاه می‌کرد.

_بیا بشین کیونگسویا!

_نمی تونم،یک هفته است نتونستم باهاش حرف بزنم بکهیون.

_باشه،الان میان.

_به نظرت قبول می کنه که یه مدت این جا بمونیم؟

بکهیون که از رفت و امد کیونگسو کلافه شده بود،بلند و شد و به سمتش رفت و دستش رو کشید تا مجبورش کنه بشینه.

_چانیول و سوهو و سهون رفتن تا بیارنش،حتی قراره سوهو و سهونم یه تایمی این جا بمونن،هچ کسی نمیزاره جونگین احساس ناراحتی کنه پس نگران نباش.

کیونگسو بعد از چند دقیقه نشستن دوباره بلند شد و راه رفتن رو شروع کرد.به محض اینکه صدای در خونه اومد به سمت در ورودی رفت و بعد از چند دقیقه،قامت جونگین توی در نمایان شد ،کیونگسو از چند متری به جونگین نگاهی انداخت،چی به سر دوست پسر جذابش اومده بود،توی یک هفته خیلی شکسته شده بود.

کیونگسو بغض کرده به سمتش قدم برداشت و محکم در آغوشش کشید.جونگین اول بی حرکت بود و بعد به آرومی دستش رو بلند کرد و دور شونه‌ی کیونگسو حلقه کرد.

_حالت خوبه مگه نه؟خوبی جونگینا!

_خوبم.

بعد به آرومی کیونگسو رو از خودش جدا کرد.

_می تونم یه خورده استراحت کنم کیونگسو؟

_البته،میتونی توی اتاق بکهیون استراحت کنی.

وقتی که جونگین بی هیچ حرفی به سمت اتاق بکهیون رفت،سوهو به سمت کیونگسو رفت و دستش رو روی شونه ی کیونسگو زد.

_ازش دلگیر نشو،اون مدتی به تنهایی نیاز داره.

کیونگسو سرش رو تکون داد و به سمت آشپزخونه رفت.بکهیون هم به سمت سوهو و سهون برگشت.

_خونه ی ما یه اتاق دیگه داره که قبلا اتاق پدر و مادرم بوده،می تونید فعلا از اون جا استفاده کنین.

_متاسفم بکهیون،لازم نیست می تونیم همین جا توی ..

_سوهو،چانیول و جونگین اعضای این خانوادن و شما دوتا بهترین دوستاشون،یه جورایی یه خونواده ی بزرگ به حساب میایم،من الان یه خونواده بزرگ دارم،وقتی یک اتاق هست چرا ازش برای شما استفاده نکنم.برین استراحت کنین،برای شام صداتون می کنم.

همین که سوهو و سهون به سمت اتاقشون رفتن،دستهای چانیول از پشت دور شونه های بکهیون پیچید و بوسه ای رو روی شونه‌های بکهیون زد.

_ممنون،بکهیونی،پسرا همشون نگران جونگین بودن،با پیشنهاد تو همشون می‌تونن کنارش باشن.

_این کارو به خاطر کیونگسو کردم،خودش تنهایی از پسش بر نمیاد.

لبخندی روی لبهای چانیول نشسست و بوسه ای دیگه روی گونه ی بکهیون زد.