چشمهاش رو که باز کرد،خاطرات شب قبل توی یک لحظه جلو چشمش نمایان شد و لبخند خاصی رو روی لب های چانیول به وجود آورد،با همون لبخند خاص به سمت قسمتی که بکهیون خوابیده بود نگاه کرد،اما با دیدن جای خالی بکهیون شکه شده از جا پرید و و به اطراف نگاه کرد اما با ندیدن بکهیون هیچ جای اتاق سراسیمه از اتاق خارج شد و همون طور که بکهیون رو صدا میزد اتاق های خونه رو دونه دونه میگشت.
ناخودآگاه به شدت استرس گرفته بود و نگران از اینکه نکنه زیادهروی کرده باشه،لعنتی فرستاد و یکبار دیگه به امید اینکه بکهیون رو پیدا کنه جای جای خونه رو گشت و اتفاقی برگهای رو روی در یخچال دید و به سمتش رفت ،یادداشتی از طرف بکهیون بود،یادداشت رو دید و با خوندش اولش رنگش پرید و خودش رو به اولین صندلی رسوند و روش نشست ،چندتا نفس عمیق کشید و بعدش ادامهی یادداشت خوند. و به افکار احمقانه خودش خندید و بار دیگه متن نامه رو از اول خوند.
_ دیشب خیلی خوب بود،مطمعنم وقتی بیدار شدی انقدر از نبودم هول کردی که به کنار پاتختی نگاه نکردی،هزینه دیشبو اونجا گزاشتم از اون جایی که من نمیتونم بیشتر از یک شب با یکی باشم پس دیگه همو نمیبینیم.
هاهاها!الان شکهای مگه نه؟نفست رفت؟اونجا خونه منه یول،پس امکان نداره همچین اتفاقی بیفته،ببخشید که مجبور شدم صبح زود برم یه سری مشکلات پیش اومده و ،خب میدونم الان باید توی تخت کنار تو باشم اما پیش اومد دیگه،میدونی که تو یکی از آدمای مهم زندگیم شدی مگه نه؟این بارو مجبور شدم که برم ولی دفعه بعد توقع یه صبحونه خوشمزه تو تختمون دارم،یادت نره!
چانیول بار دیگه لبخندی زد و زیر لب زمزمه کرد.
_تو دیونه کنندهای بکهیون
***
نگاهی به فروشگاه مقابلش انداخت،زمانی که بکهیون اول صبح باهاش تماس گرفته بود،تنها چیزی که به ذهنش رسیده بود حرفهایی بود که ناخواسته از دهن اون شنیده بود.
پوزخندی روی لبهای سهون نشست و با آرامش در فروشگاه رو باز کرد و وارد شد،کمی اطراف رو نگاه کرد تا بکهیون رو دید که مقابل یخچال آبمیوهها ایستاده بود و داشت یخچال رو پر میکرد،سعی کرد با حداکثر ایجاد سر و صدا به سمتش بره،اما بکهیون بدون اینکه سرش رو بلند کنه اونو مخاطب قرار داد.
_سهون،میشه لطفا بهم کمک کنی یخچال رو پر کنم؟
سهون که از درخواست ناگهانی بکهیون متعجب شده بود با حالت متعجبی انگشت اشارشو به سمت خودش گرفت.
_من؟
_جز تو کسی این جاست.
شونهای بالا انداخت و به سمت بکهیون رفت تا بهش کمک کنه،بکهیون کم عقب کشید.
YOU ARE READING
ϟϞ҂ 𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝1 ҂Ϟϟ
Romance𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝1 #پارک چانیول🥀 و #کیم جونگین🥀 دوتا #معمار📚 معروفی که #دشمنی🔗 بینشون از #رقابت⛓ فراتر رفتهبود.زمانی که جفتشون توی یک رقابت قرار می گیرن چی میشه اگر #کلید🔑 بردشون دست #بیون بکهیون #مرموز👤 باشه و چانیول برای هدفش با ب...