part:2

193 42 13
                                    


بکهیون با پوشه‌ای که حاوی برنامه‌های امروزش بود، وارد اتاق مدیر عامل شد و رو به آقای پارک تعظیمی کرد.
آقای پارک با دستای چروکیده‌اش، آروم آروم مشغول نوشتن چیزی بود، بدون اینکه سرش رو بلند کنه گفت:《بگو!میشنوم!》

بکهیون کمی به میز نزدیک شد:《قربان!آقای شین حالشون بد شده، اونو بردن بیمارستان!》
آقای پارک دست از نوشتن کشید و به بکهیون نگاه کرد:《حواست بهش باشه، نمیخوام افراد معتمدم رو از دست بدم، خودت میدونی چیکار کنی!》

بکهیون تعظیمی کرد:《بله!حواسم بهشون هست!》
آقای پارک دوباره مشغول نوشتن شد:《خبر دیگه‌ای نیست؟!》

بکهیون انگار تازه یادش افتاده باشه، گفت:《اوه!یه چیز دیگه هست!جیمین قراره برگرده اینجا و توی کره مشغول به کار شه!》

آقای پارک با شنیدن این خبر، خودکار از دستش لغزید.
انتظار این رو نداشت که جیمین برگرده،میخواست نوه‌اش تحت سلطه خودش باشه ولی جیمین سرکش‌تر از این حرف‌ها بود.

*****************************

آقای شین دستی روی موهای نمدار ریوجین کشید و سرزنش‌وار گفت:《ببین موهات خیس شده!اگه سرما بخوری چی؟!من چیزیم نمیشه، حالم کاملا خوبه، من راضی نیستم به خاطر من از درس و مدرسه‌ات بزنی!》

ریوجین دست پدرش که روی سرش بود رو گرفت و بوسه‌ای روی اون زد:《باشه ولی به شرطی که قول بدی دیگه حالت بد نشه!》

آقای پارک، پدر جیهون، که اونجا بود، حوله‌ای به ریوجین داد تا موهاش رو خشک کنه.
ریوجین حوله رو گرفت و روی موهاش کشید:《ممنون آقای پارک که پدرم رو رسوندید بیمارستان!》

آقای پارک لبخندی زد:《مین جون دوست چندین و چند ساله منه، هر کاری از دستم بربیاد براش انجام میدم.》

ریوجین به پای پدرش که توی گچ گرفته بودن، نگاه کرد و رو به آقای پارک گفت:《چقدر باید پاش توی گچ بمونه؟》

آقای پارک به ریوجین لبخندی زد:《پدرت رو دست کم نگیر، اون خیلی قویه، دکتر هم گفت که به استخوان پاش آسیب جدی وارد نشده، یه هفته توی گچ بمونه کافیه.》

ریوجین سری تکون داد و بعد از اینکه کمی اونجا موند، به اصرار پدرش و آقای پارک به خونه رفت.
لباس‌های خیسش رو عوض کرد ولی دیگه فایده‌ای نداشت چون عطسه‌کردن‌های ریوجین شروع شده بود و این یعنی سرما خورده.

.
.
.

کلاس آخرشون هم تموم شد، جیهون کیف ریوجین رو برداشت و به طرف ورودی مدرسه رفت.
توی حیات یه ماشین مشکی منتظر فلیکس ایستاده بود.

فلیکس با دیدن ماشین از سونوو جدا شد و به طرف ماشین رفت، فلیکس سوار ماشین شد و برای سونوو دست تکون داد، سونوو هم براش دست تکون داد و گفت:《فردا میبینمت دوست من.!》

جیهون به اونا نگاه میکرد که برای یه لحظه با سونوو چشم تو چشم شدن ولی سونوو کیفش رو روی دوشش انداخت و راه خودش رو رفت، این رفتار سونوو یکم برای جیهون عجیب به نظر میومد، دست تکون دادن فلیکس برای اون و اینکه جیهون رو نادیده گرفته بود، از عجایب به حساب میومد.

My family [S1 Completed]Where stories live. Discover now