درود و صد درود زیبایان
این شما و این پارت جدید
امیدوارم دوست داشته باشید
نظراتتون خیلی خیلی ارزشمنده و البته ووت هاتون که تنها انرژی واسه ادامه دادن♡♡
________________________________________________________________________
تونی بعد از شنیدن صدای راکت از استیو جدا شد و برای دومین بار، موجود پشمالوی سخن گو رو دید؛با اینکه با چیز های عجیب تری روبرو شده بود، اما یه حیوون سخن گو خیلی خارج از تصورش بود.
با اخم به راکت نگاه کرد و گفت: (shutup furface)*furمیشه خز یا مو های حیوونا کلمه مناسبی براش پیدا نکردم خودتون اوکی شید گایز*
راکت با چهره کلافه تر به تونی نگاه کرد و گفت:من برای احساسات شما وقت ندارم"
تونی خواست جواب راکت رو بده که با صدای زنگ هشدار فرایدی با استرس از استیو جدا شد و به مانیتور که حالا بکگراندش ترکیبی از رنگ قرمز و مشکی شده بود و ترس رو به همه القا میکرد، خیره شد!
همه افراد اتاق تو سکوت به مانیتور خیره شده بودن و جرعت حرف زدن نداشتن...
فرایدی:قربان یه میدان انرژی بسیار قدرتمند و غیر طبیعی توی ساختمون به وجود اومده.این وضعیت خطرناکه.نمیتونم جلوش رو بگیرم.انرژی خارج از محدوده و مختصات زمانی و مکانیه.
تونی با سرعت به سمت مانیتور رفت و گفت:منظورت چیه فرایدی .بهم توضیح بده!
فرایدی چند تا نمودار و تصاویری که با دوربین های حرارتی و انرژی سنج گرفته بودن رو به تونی نشون داد و سعی کرد وضعیت وخیمی که پیش اومده بود رو شرح بده :با صدای زنونه دیجیتالیش ادامه داد:قربان احتمال میدم قدرت سنگ های ابدیت باعث اخلال در فوتون های نوری و اتم های سازنده گاز ها و اجسام منطقه اطراف شما شده. تنها دلیل همچین انرژی بزرگی تو این منطقه همین میتونه باشه.این خیلی عجیبه چون این انرژی فقط نزدیک شماست و داخل ساختمون قرار داره.پیشنهاد میکنم به سرعت ساختمون رو ترک کنید.این انرژی هر لحظه در حال افزایشه و با این الگوریتم تا ده دقیقه دیگه تا شعاع پنج کیلو متری ساختمون، اثری مشابه برخورد سلاح هسته ای رو تجربه میکنه.
تونی زبونش بند اومده بود و نمیدونست چیکار کنه.
مثل اینکه اتفاقات نحس قرار نبود دست از سرش برداره. اول پیتر رو از دست داد و حالا...
نه !قرار نبود اجازه بده که کس دیگه ای ازشون کم بشه....تنها کاری که تو این شرایط میتونست بکنه ،نجات دادن همین نیروی کمی بود که براش مونده بود!
پس با چهره ای که پر از ترس بود به همه نگاه کرد و خواست فریاد بزنه تا همه به سرعت ساختمون رو ترک کنن؛
ولی نور کور کننده آبی رنگی همه جا رو فرا گرفت و نذاشت حرف تونی تموم بشه....
_________________________________
_________________________________
شرمنده که کوتاه کوتاه میزارم ولی متاسفانه به بیماری گشادیسم مبتلام
YOU ARE READING
𝙄𝙣𝙩𝙤 𝙏𝙝𝙚 𝙒𝙤𝙧𝙡𝙙 𝙊𝙛 𝙈𝘾𝙐
Fanfictionبرخورد دنیا ها🌀 دیدار بازیگر ها با قهرمان ها؟؟ آیا برای تایم لاین اتفاقی میوفته؟؟ امکانش هست؟ نمیتونه اتفاقی باشه! نه نه نه نه نه اونا شبیه مان! نه اونا خود مان اما نه ما انتقام جویانیم ! نه شما انتقام جویان نیستید شما فقط شخصیت های کامیکی هستید! ا...