من هنوز زندمممم!
چطورید بچه ها
مدرسه ها تموم شد
یه ماه هم از تابستون گذشتتت
من برگشتم با پارت های فراوان
چند تا بوک جدیدم تو راهه
اره خلاصه که خیلی وقته نبودم
۳ تا درسو افتادم
فیزیک شیمی ریاضی
ولی رشتمو تونستم عوض کنم^^
دهنم سرویس شد خدایی سر عوض کردن رشتهاین پارت تقدیم به همسورث لاورا♡
_______________________________
در حالی که به دست کریس خون وصل شده بود و حالش داشت بهتر میشد،همسورث بهش نزدیک شد و چیزی رو تو گوشش زمزمه کرد.
بعد از چند ثانیه دو تا کریس ها زدن زیر خنده و توجه تمام افراد اتاق از جمله خود استیو راجرز و ثور بهشون جلب شد!
دو تا کریس ها از خنده داشتن منفجر میشدن!رابرت با حالت پریشون نگاهشون کرد و بعد با فریاد گفت:به چی میخندید احمقای عضلانی....واقعا کلمه شرایط بد براتون معنی داره؟
اصلا میفهمید داره چه اتفاقی میوفته؟
این مثل صحنه فیلمبرداری نیست عوضیا...دو تا کریس ها به رابرت زل زدن دوباره از خنده ترکیدن!
همه افراد اتاق با تعجب بهشون زل زده بودن....
______________________________________
یک ساعت قبل:ثور به موجودی که تو بغلش گرفته بود زل زد.
سرشو به اون موجود نزدیک کرد و سعی کرد با بو کردن تشخیص بده که چیه!
به هر حال تو کل عمر ۱۵۰۰ سالش موجودات عجیب زیادی دیده بود؛از جمله تغییر شکل دهنده ها که بوی قیر میدادن
اما این مرد...
این مرد که داشت با گیجی نگاهش میکرد...
زیبا بود(خودشیفته)
بوی گل های باغ مادرش رو میداد!
گل های کمیاب آزگاردی...
اگه چهره این مرد رو از قبل نمیدید مطمئن بود نمیتونست تشخیص بده که این مرد یه الهه آزگاردیه یا یکی از موجودات جاودان نُه قلمرو.
نه!
موجود تغییر شکل دهنده نبود!
اما ثور مطمئن بود که انسان هم نیست...!تو چشمای موجود باشکوهی(خودشیتتتتته) که تو بغلش بود نگاه کرد.
گیجی تو چشماش موج میزد
ثور دستشو کنار صورت مرد گذاشت و زیر لب زمزمه کرد:چقدر زیبایی...!(خودشیفتتتتتتتتتتتته)
مرد که انگار با این حرف ثور به خودش اومده بود ،با تعجب بیشتر به چشمای ثور نگاه کرد و توی حرکت ناگهانی خودشو از تو بغل ثور ،کشید بیرون و با صدای بلند فریاد زد
کریس:وات د فاک مَن؟؟؟حالا ثور مطمئن شده بود که این مرد انسان نیست
یه انسان همچین قدرتی نداره
داره؟کریس با حالت چندشی به ثور نگاه کرد و گفت:مشکلت چیه مرد؟چرا داشتی منو خفه میکردی؟
میدونستی میتونم ازت شکایت کنم؟ و مطمئن باش گریمت نمیتونه ازت محافظت کنه! اثر انگشتت روی لباسام مونده
لعنت بهت این چه کار کثافطی بود که داشتی انجام میدادی؟ثور تو سکوت به مرد نگاه کرد
کریس به دور اطرافش نگاه کرد تا بتونه کسی رو پیدا کنه
چشمش به اسکارلت و ایوانز افتاد .
خون روی لباسای ایوانز پر بود
توی یه لحظه ترس وجودشو فرا گرفت!
اول که، این کسی که مثلا ثور بود داشت خفش میکرد یا بهتره بگه دستمالی...حالا هم لباسای کریس پر خون بود
نکنه گروگان گیری بود؟وات د فاکی زیر لب زمزمه کرد و زیر چشمی به کسی که داشت دستمالیش میکرد نگاه کرد.
با اینکه میدونست تو گروگان گیری ها نباید قهرمان بازی دربیاره،نتونست خودشو کنترل کنه و به سمت ایوانز که یکی از صمیمی ترین دوستاش بود دوید.
فریاد زد :کریس!
کریس ایوانز با بیحالی سرشو بلند کرد و به همسورث نگاه کرد و در جواب اونم با داد گفت:کریسسس!رابرت توجهشو نسبت به طرفداری که کاستوم بلک ویدو پوشیده بود (ناتاشا)از دست داد و گفت: کریس گِیم شروع شد!جای کریس پرت(بازیگر نقش استار لرد)خالی!
همسورث به سمت ایوانز و اسکارلت و رابرت رسید:لعنتی! یکی داشت منو خفه میکرد که کاستوم ثور رو پوشیده بود.گروگانگیریه بچه ها یا... چشماش به سمت ناتاشا رفت و با دهن باز به سمت ناتاشا اشاره کرد و گفت:چه فاکی داره اتفاق میوفته؟
رابرت با آرامش و لبخند همیشگیش گفت :اینا طرفدارن...
__________________________________
پارت بعدی آمادست یه ویرایش ریز بزنم تمومه♡
YOU ARE READING
𝙄𝙣𝙩𝙤 𝙏𝙝𝙚 𝙒𝙤𝙧𝙡𝙙 𝙊𝙛 𝙈𝘾𝙐
Fanfictionبرخورد دنیا ها🌀 دیدار بازیگر ها با قهرمان ها؟؟ آیا برای تایم لاین اتفاقی میوفته؟؟ امکانش هست؟ نمیتونه اتفاقی باشه! نه نه نه نه نه اونا شبیه مان! نه اونا خود مان اما نه ما انتقام جویانیم ! نه شما انتقام جویان نیستید شما فقط شخصیت های کامیکی هستید! ا...