هلووووووو
آقا این پارت هدیه به ریدر هایی که ازم عصبانی بودن به خاطر پارت کوتاه(گرخیدم خدایی)
خلاصه که داستان اصلی به زودی شروع میشه و قراره خزان پشم داشته باشیم
شعار ما(مرگ بر تانوس بیناموص)
_____________________________________
ج_جرمی؟جرمی با بی حوصلگی چشماشو چرخوند و برگشت تا کسی که صداش زده بود رو ببینه...
_________________________________
تو دیگه چه موجودی هستی بچ؟صدا از یه خرس پشمالو که نزدیک مارک افتاده بود میومد!صبر کن خرس؟بیشتر شبیه یه راکون انسان نما بود تا خرس!
مارک با ناباوری توی چشمای راکون انسان نما خیره شد و بعد چند ثانیه زیر لب گفت:((وات د فاک)) *دکتر بنر نیست با ادب باشه !مارکه مااااارک*
تو...تو دیگه چه جهنمی هستی؟رباتی؟عااا صبر کن یادم اومد تو راکت راکونی ! لی*بردلی کوپر منظورشه* صدا پیشه تو بود!ولی چجوری انقدر...
با سیلی که تو صورت مارک خورد،حرفش نصفه و نیمه موند...راکت:دهنتو ببند احمق!من یه ربات لعنتی نیستم و هیچ بِچی به نام لی نمیشناسم که صدا پیشه من باشه!
مارک با چشمای از حدقه بیرون زده به راکت خیره شد.
مارک:هولی...
از روی زمین بلند شد و به دور و برش نگاه کرد
معمولا در مورد همه چیز با اسکارلت صحبت میکرد و اسکارلت رو یه آدم راز دار میدونست(البته اسکارلت همه چیزو دو دستی میبرد و میزاشت جلوی جرمی...)
با خودش زمزمه کرد:اوکی مارک...تو دیوونه نشدی...همه چیز درسته ....اولویت هاتو دسته بندی کن! پارتی با بچه ها ،آبجو،نور آبی و یه راکون سخن گو.... منطق میگه که من الان به خاطر مصرف آبجو(با الکل پایین)مستم.پس باید یکی رو پیدا کنم که کمکم کنه.همه چیز خوبه.همه چیز....
بعضی وقتا مارک واقعا بروس بنر میشد.یه آدم بیش از حد برنامه ریز و منطقی !خب خودش به این شخصیت جون داده بود پس واضحه که رفتار هاشون معمولا شبیه هم باشه!
سرشو تکون داد و از فکر شخصیتش اومد بیرون و دوباره به اون راکون سخن گو که با اخم بهش خیره شده بود نگاه کرد. بیش از حد واقعی و بیش از حد عصبی!سرشو بلند کرد و دوباره اطرافو برسی کرد. جرمی اونجا بود...
به سمت جرمی رفت که داشت با کسی حرف میزد.اما صورت اون فرد دیده نمیشد
صدای جرمی رو شنید: زنده ای مارک؟ بچه ها رد دادن ...حداقل تو خوبی !بلند شو بریم ببینیم چه خبره باز اینا چه نقشه ای دارن!مارک از اینکه جرمی حتی با اینکه ندیده بودتش که داره میاد سمتش،به خاطر حالش ابراز نگرانی کرده بود از جرمی ممنون بود.
به جرمی نزدیک شد...ولی با دیدن فرد روبه روی جرمی... خشکش زد...مارک:ج_جرمی!
جرمی برگشت و به مارک خیره شد...
چند ثانیه گذشت و دوباره برگشت تا به پشتش نگاه کنه..
چندین بار این حرکتو انجام داد و تو آخرین بار به مارک خیره شد.
مارک آب دهنشو قورت داد و با نادیده گرفتن فردی که پشت جرمی بود با صدای لرزون گفت:جرمی.... باورت میشه راکت راکون رو دیدم؟ فکر کنم با توجه به چیزایی که الان دیدم قطعا مستم...جرمی دوباره به مارک خیره شد و بعد چند ثانیه با صدای خش داری گفت:مارک؟
مارک به پشت جرمی و به مردی که واضحا بیش از حد شبیهش بود نگاه انداخت و با سر حرف جرمی رو تائید کرد .
جرمی:مارک تو هم اون کسی که پشت من وایستاده رو میبینی یا اینکه...یا اینکه شاید من فقط یکم ضربه مغزی شدم ؟میدونی با سر خوردم زمین !اصلا چرا خوردم زمین؟؟
مارک دوباره حرف جرمی رو با سر تائید کرد و گفت:منم یه راکون سخن گو دیدم...!
جرمی یهو بدون توجه تعجب مارک، با سرعت دویید و پشتش(پشت مارک) پناه گرفت و گفت: مارک اون چرا شبیه توعه؟(با انگشت به بروس اشاره میکند)
مارک دوباره یه نگاه به مرد که روی زمین نشسته بود و با حالت متعجبی نگاهشون میکرد انداخت و گفت:باید ازش بپرسیم چرا!
ساعد جرمی رو گرفت و به سمت اون مرد کشیدش.مارک:آقا.... حالتون خوبه؟
میتونم بپرسم شما کی هستید و دقیقا چرا(به صورت خودش اشاره میکنه) میدونید .... یکم شبیه هستیم ؟
و خب اگه این گریمه باید به گریمورتون تبریک بگم....!
___________________________دو تا نسخه از ناتاشا و یه نسخه از خودش نظریه امواج بین بعدی دنیا های موازی اتفاقات ناهماهنگ سنگ فضا ؟ سنگ ذهن یا روح...شاید هم واقعیت
تمام این فکر ها با سرعت دیوانه باری تو سر بروس میپیچید و بعد از مکالمه ای که نسخه خودش و احتمالا نسخه کلینت با هم داشتن این فکر ها بیشتر هم شد.
صدا های دور و ورش محو شده بودن و بروس تو فکر ها ،نظریه ها و احساساتش غرق شده بود تا اینکه کسی که احتمالا نسخه خودش بود، نزدیکش اومد و شروع کرد به حرف زدن:آقا.... حالتون خوبه؟
میتونم بپرسم شما کی هستید و دقیقا چرا میدونید .... یکم شبیه هستیم؟ و خب اگه این گریمه باید به گریمورتون تبریک بگم....!______________________________________
یوهوهاهاهاها
♡
YOU ARE READING
𝙄𝙣𝙩𝙤 𝙏𝙝𝙚 𝙒𝙤𝙧𝙡𝙙 𝙊𝙛 𝙈𝘾𝙐
Fanfictionبرخورد دنیا ها🌀 دیدار بازیگر ها با قهرمان ها؟؟ آیا برای تایم لاین اتفاقی میوفته؟؟ امکانش هست؟ نمیتونه اتفاقی باشه! نه نه نه نه نه اونا شبیه مان! نه اونا خود مان اما نه ما انتقام جویانیم ! نه شما انتقام جویان نیستید شما فقط شخصیت های کامیکی هستید! ا...