لوسیفر:
امروز از خونه اومدم بیرون و اول از همه رفتم عبادتگاه، یه مدتی اونجا بودم، دقیقا نمی دونم چقدر! همیشه وقتی میرم اونجا زمان از دستم در میره
بعد از عبادتگاه رفتم باغ گل، اگه خودم یه فرشته نبودم باورم نمی شد یه همچین بهشتی هم وجود دارههمینطور که تو باغ قدم میزدم یه چیز جدید دیدم یه نهال درخت گیلاس که تازه شکوفه داده بود من مطمئنم اون قبلا اینجا نبود خیلی سریع داشت رشد می کرد
باغی که لوسیفر دربارش حرف میزنه
رفتم زیر درخت دراز کشیدم و مشغول تماشای شکوفه های صورتی و سفیدش شدم ،با هر نسیمی که به آرومی از لابه لایه شاخ و برگ درخت می وزید ،
بوی شکوفه های گلاس توی محیط پخش می شد، یه نفس عمیق کشیدم ،اون بوی خوب و به ریه هام وارد کردم ، بهم حس زندگی می داد ،بعضی از شکوفه ها با باد از شاخه جدا می شدن و توی هوا به پرواز در میومدن و اون باغ رو بیشتر از چیزی که بود خاص میکردن.رشد درخت اونقدر سریع بود که من وقتی که بهش تکیه دادم می تونستم با وجودم حسش کنم،رشد کردنه شاخه هاش اضافه شدنه برگایه جدید یا حتی قنچه هایه شکوفه گیلاس ...
غرق افکارم بودم که یه چیزی از دور به چشمم خورد، دونفر نزدیک درخت ممنوعه ایستاده بودن و داشتن یه کارایی میکردن ،چطور میتونستن انقدر موجود پستی باشن که وقتی خالق دستوری می ده ازش سرپیچی کنن،چرا باید برن سمت اون درخت
لعنت به روحیه کنجکاوم ،میخواستم ببینم کی تونسته انقدر بی فکر باشه که نزدیک اون درخت شده باشه ،خیلی آروم به سمت اون درخت حرکت کردم وقتی به اونجا رسیدم با چیزی که دیدم خشکم زد دو نفر مشغول خوردن میوه های درخت ممنوعه بودن و زمانی که متوجه حضور من شدن ،صورتشون و برگردوندن، احساس کردم دیگه نمی تونم بیشتر از این متعجب بشم اون دو نفر حوا و آدم بودن دو تا از بهترین فرشته ها ،آدم تو چشمای من زول زده بود و هیچ حرکتی نمی کرد انگار اونم از دیدنم شوکه بود ،اما مگه اون خبر نداشت که من بیشتر وقتمو یا اینجام یا تو پرستشگاه
بعد از یه مدتی حوا آدم و از شوک در آورد رفتم جلو خواستم باهاشون حرف بزنم و دلیل کاراشونو بپرسم اما اونا اصلا واکنش خوبی نشون ندادن
_ ببینید من نمی خوام بهتون آسیبی بزنم
YOU ARE READING
I'm not lucifer
Fanfictionپسر شیرینی که دائم ازش مراقبت و نگهداری می شد، وجود نداره،کسی که با بیرحمی خواهرش و به قتل رسوند و از خانوادش کسی زنده نمونده _______________________________ _می دونی جنس انسان از خاکه و خب خاک و گِل هیچ شکلی ندارن در واقع این سفالگره که بهشون شکل...