مثل همیشه متن چیه؟
آفرین ۱۰۰امتیاز ( چک نشده)لوسیفر بعد از اینکه روی تشک دراز کشید صورتش رو به سمت جین و جونگکوک برگردوند
_عجیبهجونگکوک آروم طوری که بقیه بیدار نشن
+ چی عجیبه
_ اینکه می خوام بخوابم
= تاحالا نخوابیدی؟
_نه ،نیازیم بهش نداشتم
= خواب بهترین چیزیه که می تونی تجربش کنی
برای یه مدت آروم می گیری_ خواب مرز بین دنیای مردگان و زنده هاست ،شما وقتی می خوابین میشه گفت بین این دنیاهایین و چیزایی که می بینین مربوط به روحتونه
+ اوه، حالا بهتره دراز بکشی تا زود تر تجربش کنی
= شب بخیر
_ الان صبحه
= حالا هرچی مهم نیست بگیر بخواب دیگه
لوسیفر چشماشو بست و سعی کرد بخوابه که حس کرد یه نفر پتوشو بالا تر کشید چشماشو باز کرد و آروم از زیر پلکاش به اطراف نگاه کرد که دید جین پتو رو ،روش کشیده
_________________________________________
یونگی :
ظهر همه کم کم بیدار شدن و مشغول جمع کردن وسائل شدن اما لوسیفر هنوز خواب بود
بعد از جمع کردن وسایل خواستن لوسیفر برای خوردن غذا صدا کنن تا بعدش راه بیوفته
جین وارد چادر شد و لوسیفر وصدا زد= لوسیفر ، لوسیفر بیدار شو پسرررر
_ چیه بیدار شدم
= خوبه بیا بیرون می خوایم غذا بخوریم موقع رفتنه
_ باشه
لوسیفر بلند شد و از چادر بیرون رفت ، یونگی مشغول جمع کردن چادر شد
× آخيش بالاخره یکم خوابیدم ،دعاهام مستجاب شد🙃
لوسیفر رفت کنارشون و روی پارچه نشستیم و مشغول خوردن غذا شد
٪ جونگکوک دستت درد نکنه پسر سنگ تموم گزاشتم
+ بله دیگه قدرت سر آشپز اعظمه
÷ تا اونجایی که یادمه جین گفت من سر آشپزم
جین با حالت اخم و غر غرر بلند گفت
= نخیرمممم ،گفتم بعد از من تو سر آشپزی درضم ،اونو گفتم چون تو نودل فقط سوسیس ریختی ولی ببین جونگکوکی عزیزم برام چی درست کردهجین یه سمت جونگکوک رفت و دستش و گزاشت دور گردنش و موهاش و بهم ریخت
= ایگووو
YOU ARE READING
I'm not lucifer
Fanfictionپسر شیرینی که دائم ازش مراقبت و نگهداری می شد، وجود نداره،کسی که با بیرحمی خواهرش و به قتل رسوند و از خانوادش کسی زنده نمونده _______________________________ _می دونی جنس انسان از خاکه و خب خاک و گِل هیچ شکلی ندارن در واقع این سفالگره که بهشون شکل...