(2015/2/11)
زندگی بی رحم تر از اون چیزیه که توی ذهن ما میگذره،مثلا هیچکدوم انتخاب نمیکنیم کجا به دنیا بیایم و اسممون چی باشه یا حتی دستی هم توی انتخاب پدر و مادرمون نداریم
ما حتی انتخاب نمیکنیم کی به دنیا بیایم و کی به دنیا نیایم
ولی این طبیعیه که از سنی به بعد انتخاب های زندگیمون بر عهدهٔ خودمون باشه..درسته نمیشه بعضی چیز هارو عوض کرد و تغییر داد اما میتونیم واسه اون چیز هایی که واسشون قدرت انتخاب داریم وقت بزاریممن اوه سهون دانشجوی دانشگاه هنر سئول هیچوقت انتخاب نکردم که پیشقدم بشم و مخ یه دختر رو واسه کسی که کلا فقط دوبار دیده بودمش بزنم یا انتخاب نکردم بعد از گفتن درخواستم به اون دختر با پوزخندش رو به رو بشم و درخواست رابطه با خودم رو ازش بشنوم
و حالا شاهد پوست قرمز شدهٔ صورت کیم جونگین باشم و اخمش روی خودم رو تحمل کنملب پایینم رو با شرمندگی گاز گرفتم و سرم رو انداختم پایین...پس باید حرف هایی که اون دختر راجب پسر مقابلم بهم گفته بود رو میگفتم؟
-فقط بگو چی شد که همچین پیشنهادی بهت داد؟
با ابروهای درهمش ازم پرسید و لرزی به تنم انداخت
+خ..خب اون چیزه یعنی گفتش که...
-حرف بزن اون هون
خب جدا توقع این حد از عصبانیت رو نداشتم و اینکه توی جام پریدم کاملا ناخودآگاه بود..از این ضعف متنفر بودم...
+اون گفت تو یه دخترباز بی شرفی و لیاقتش رو نداریبی اراده و بدون کم و کاست حرف های اون دختر رو واسش ردیف کردم..خب شاید نباید اون لحظه به صورت کاملا یهویی به این فکر میکردم "من که اون حرف هارو نزدم که حالا بخوام از گفتنشون شرمنده بشم"در نتیجه فقط گفتمشون
صدای قهقههٔ بلند خنده ای که از پشت سرم اومد نگاه جفتمون رو به اون سمت کشوند
#بالاخره یه نفر جذاب تر از کیم کای معروفسه تا پسر و دختری که به سمتمون اومدن و هنوزم به خنده های با صدای بلندشون ادامه میدادن
دختری که محو زیباییش شده بودم کنار جونگین ایستاد و دستش رو دور گردنش انداخت
-به نظر میرسه شکست خوردی تسلیم میشی یا نه؟
با شیطنت پرسید و با عقب دادن موهاش تکخندی زد
پاهای بلند و کشیده ای که توی شلوار جین تنگش حتی بهتر نشون داده میشدن و کت چرم مشکی کوتاهی که پوشیده بود و موهای بلندی که محکم پشت سرش بسته بود به شدت اون دختر رو جذاب کرده بودن
#کارت سخت شد که...جونگین خودش رو از حصار دست دختر کنارش رها کرد و کنار دیگه ای ایستاد
و منی که همهٔ این مدت تنها بینندهٔ این جمع بودم و حتی متوجهٔ دلخوری درون نگاه دختر شده بودم
+فقط اون حرومزاده ای که بهش آمار داده رو پیدا کنم...با خشم گفت و دستی توی موهای مواجش کشید
#جنی تو بیشتر باهاش صحبت کردی نمیدونی از کجا فهمیده؟
پسری که چشم های درشتی داشت از دختری که حالا فهمیده بودم اسمش جنیه پرسید
-من از کجا بدونم اون دو هفته هم نیست که اینجا منتقل شده
کم کم داشتم معذب میشدم و حالا تنها قصد داشتم اون جمع دوستانه رو هر چه زودتر ترک کنم
+کجا بچه؟ نمیبینی گندی که زدیو؟
ESTÁS LEYENDO
MOONLIGHT
FanficFICTION : Moonlight- مهتاب COUPLE : سکایهون(ورس) GENRE : درام، رمنس، انگست، اسمات AUTHOR : #تئو UP DAYS : - NC-18 خلاصه: سهون و جونگین دانشجوهای دانشگاه هنر سئول که طی اتفاقاتی با هم دوستی ای رو آغاز میکنن ؛اما این رابطه به مرور تنها یک رابطهٔ دوس...