part 1

1.8K 267 41
                                    

_ جانگ کوووووووووووووک فرار کنننننننننننننننن

شعله های اتیش تمام خونه رو سوزونده بودن
مرد که زخمی روی زمین افتاده بود
جانگ کوک صورتش و نمی دید اما اون داشت اسمش و فریاد میزد: جانگ کوووووووووووووک از اینجا بروووووووووووووووو

از خواب پرید
همون کابوس همیشگی
کابوس مردی که صداش میزد و جانگ کوک حتی نمی‌تونست ببینه کیه

رو تخت اشرافیش نشست و به اطراف نگاه کرد
عکس پدر و مادر مردش گوشه اتاق وصل بود

زندگی شاهانه و بی مشکلش تنها نکته خوب ماجرا بود
وگرنه جانگ بود مشکلات زیادی داشت
یکیش .......

بعدا میگم چیه

از روی تخت بلند شد و از اتاق خارج شد
خدمتکاری که داشت از جلوی اتاق رد میشد با دیدن بالا تنه لخت رییس سرش و پایین انداخت و گفت: صبح بخیر قربان

جانگ کوک سر تکون داد و به طبقه پایین رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کنه

پله های سنگی و رد کرد و به آشپزخونه بزرگی رسید که زنی توش مشغول آشپزی شد با دیدن جانگ کوک تعظیم کرد و گفت: صبح بخیر قربان صبحانتون چند دقیقه دیگه آماده میشه

جانگ کوک پشت میز نشست و گفت: یه لیوان آب بهم بده

زن یه لیوان و پر از آب کرد و جلوی مرد گذاشت
جانگ کوک همه رو سر کشید و دوباره به کابوسش فکر کرد بدون اینکه به زن نگاه کنه گفت: خانوم هان به غیر از پدر و مادرم و شما کسی اسم واقعی من و نمیدونه درسته؟؟؟

زن دست از کار کردن کشید و گفت: همین طوره قربان

جانگ کوک بهش نگاه کرد و گفت: اما من مردی و تو خواب دیدم که اسم من و صدا میزد ، اسم اصلیم و

زن بزاقش و قورت داد و گفت: قربان خواب ها خیلی اوقات درست نیستن ، میتونن از اعصاب خردی و استرس ما بیان

جانگ کوک ادامه داد: نه ، میتونن نشونه ای از آینده باشن ...... یا گذشته

زن پنکک ها رو جلوی پسر گذاشت و گفت: بفرمایید قربان

جانگ کوک سر تکون داد و مشغول خوردن شد

جانگ کوک سر تکون داد و مشغول خوردن شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
kookv Lethe [ Completed ]Where stories live. Discover now