part 11

492 125 20
                                    

جانگ کوک و تهیونگ رو صندلی آشپزخونه نشسته بودن و داشتن از غذایی که جیمین پخته بود می‌خوردن
نزدیک ظهر بود و جیمین از بقیه مواقع بی حال تر بود

تهیونگ رو به کوک گفت: کی باید برگردی سر کارت

کل صبح فکرش درگیر همین بود که چه زمانی کوک میخواد برگرده به شهر
میدونست ترکش نمیکنه اما همین دوری کوچیک هم اذیتش میکرد

جانگ کوک سرش و پایین انداخت و گفت: نمیتونم بگم میتونم این کار و رها کنم ، نمیتونم از تنها چیزی که از پدرم برام مونده دل بکنم اونم وقتی تمام امیدش تو این کار به من بوده

ته دستش و گرفت و نوازش کرد
جانگ کوک نگاهش کرد و گفت: یه مدت کارم و از دور انجام میدم بعد ........ نهایتا صبح تا ظهر اونجا میمونم و بعد میام اینجا

تهیونگ لبخندی زد و گفت: عالیه ، اینجوری به همه کارات هم میرسی

صدای شکستن چیزی توجه هر دو رو جلب کرد
به سمت هال دویدن و با ترس به جیمین خیره مونده

با عصبانیت به پیشونیش دست کشید و به گلدونی که افتاده بود نگاه میکرد
اصلا حواسش نبود و به اون گلدون بیچاره خورده بود
ته به سمتش اومد و با گرفتن بازوش گفت: هیونگ ، چیزیت نشده؟

جیمین سر تکون داد و گفت: نه خوبم ، بذار این و جمع کنم ....

تهیونگ عقب کشیدش و گفت: من جمعش میکنم

جیمین آهی کشید و روی مبل نشست
تهیونگ به سمت آشپزخونه دوید تا جارو بیاره و جانگ کوک کنار جیمین نشست ، دست رو شونش گذاشت و گفت: چی شده هیونگ امروز خیلی گرفته ای

جیمین پوست لبش و کند و گفت: خ..خوبم

وقتی صداش از بغض لرزید جانگ کوک بغلش کرد و چیزی نگفت

جیمین نتونست بغضش و نگه داره و اولین قطره اشکش رو شونه کوک ریخت
تهیونگ با ناراحتی نگاهش کرد و گفت: هیونگ ، چی شده؟

جیمین از کوک فاصله گرفت و گفت: خوبم تهیونگی

تهیونگ جلوی پاش نشست و سرش و رو شونش گذاشت ، با ناراحتی که تو چشماش تر بابت نگرانی برادرش بود گفت: چی شده هیونگ ؟

جیمین سرش و پایین انداخت و با گاز گرفتن لبش گفت: خوابش و دیدم ....‌ خواب دیدم از همین در دوباره میاد تو ، نه دیمون یونگی .... خودش ، خود یونگی

تلاش کرد بغضش و قورت بده اما خیلی سخت تر از این حرفا بود و دوباره چشماش خیس میشد

جانگ کوک دستش و دور شونه هاش انداخت و گفت: هیونگ میخوای برم دنبالش؟ میتونم ....

جیمین سر تکون داد و گفت: یونگی تا نخواد کسی نمیتونه پیداش کنه ...... نمی‌دونم کی تصمیم داره برگرده

kookv Lethe [ Completed ]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang