چشمه فراموشی🍸
کاپل: کوکوی / یونمین
ژانر: تخیلی دارک درام عاشقانه هپی اند
چهره پسری و میدید که موهاش دو رنگ بود
نصفش سفید و نصف مشکی
پسر رو به جی کی زمزمه کرد: تو واقعا همه چیز و فراموش کردی
پشت میزش تو شرکت نشسته بود و پا رو پا انداخته بود اتاق بزرگی داشته میشد یه جلسه رو توش برگزار کرد اما هیچوقت فایده بزرگی این اتاق و نفهمید
از پنجره بزرگ پشت سرش نور به داخل میتابید و نوشتن و راحت تر میکرد
به برگههایی که جلوش بود نگاه کرد قرار داد های جدید لیست فروش لیست خرید وام های شرکت طلب ها بدهی ها
حوصله خوندن هیچکدوم و نداشت خواست برگه ها رو کنار بزنه که در باز شد دختری وارد اتاق شد
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
سومین دوست دختر سابقش کسی که از پونزده سالگی تا هیجده سالگی باهاش رابطه داشت و تا اونجایی که خود دختر گفته بود بهش خیانت کرده بود
دختره برگه استعفاش و رو میز کوبوند و گفت: میخوام از اینجا برم جئون ، لطفاً امضاش کن
جانگ کوک با تعجب بهش خیره بود با گیجی گفت: آخه چرا ..... چی شده
سومین دست به سینه شد و گفت: از یه شهر دیگه پیشنهاد کاری بهتری دارم و میخوام برم اونجا
جانگ کوک نگاهی به برگه کرد سومین یکی از بهترین کارمنداش بود و از دست دادنش طبیعتا براش گرون تموم میشد اما بعد خیانتی که در حق دختر کرده بود شاید این میتونست جبران خوبی باشه
خودکارش و از روی میز برداشت و گفت: از کاری که میخوای بکنی مطمئنی؟ فقط نمیخوام پشیمون شی ........ به عنوان به دوست میگم
سومین برگه رو گرفت و گفت: ممنون
و بدون حرف دیگه ای از اتاق خارج شد
جانگ کوک رفتن دختر و تماشا میکرد و از فکر به اینکه بذاره تا چند روز دیگه با یه غریبه ای که جای سومین اومده سر و کله بزنه ، اخم رو صورتش می نشست
سومین سریع سوار ماشینش شد و به سمت خونش رفت همون موقع گوشیش زنگ خورد ، کنار زد تا جواب بده: بله؟ _ خوشحالم که تونستیم مشکلمون و مسالمت آمیز حل کنیم
سومین اخم کرد و گفت: کاری که گفتی و کردم اما یادت باشه اگه اتفاقی برای جی کی بیوفته ......
_ اتفاق بدی براش نمیوفته ، من به تو قول دادم اگه ولش کنی کاریش ندارم ، و سر قولم هستم
سومین دستش و با حرص دور فرمون محکم کرد و گفت: اون برای من عزیز ترین فرد بعد خانوادمه امیدوارم این و درک کنی