❌🔄•پارت سوم•

357 93 56
                                    

توی سکوت اتاق با نگاهی غمگین روی تخت نشسته بود.
با هر ثانیه ای که توی این مکان میگذروند با یک عمر توی جهنم بودن هیچ فرقی نداشت.
علاوه به بدنش روحش هم صدمه دیده بود.
ای کاش میتونست از کسی درخواست کمک بکنه اما چه کسی ؟!
از این افرادی که اگر رئیسشون اخم میکرد همونجا ایست قلبی میکردن ؟!
نه به نظر گزینه ی درستی نمیومد.
مشکل اون مرد چی بود که باهاش مثل یک حیوون رفتار میکرد.
لباس کهنه ای بهش داده بودن که به زور بدنش رو میپوشند.
گهگاهی خودش هم بهش سر میزد البته برای تجاوز بهش.
رشته ی افکارش با صدای باز شدن در پارهط شد.
میخواست خودش رو بین تخت و دیوار قایم کن که با دیدن کسی که وارد اتاق شده بود به آرومی از جاش بلند شد.
چانیول بدون گفتن هیچ حرفی روی تخت نشست و با اشاره ی دستش به سهون علامت داد تا بهش نزدیک بشه.
با ترس به کابوسش نزدیک شد.
قرار بود این دفعه چه بلایی سرش بیاره؟!

"شلوار منو دربیار"

با شنیدن این حرف سهون دستهای لروزنش رو سمت شلوار چانیول برد.
تقریبا زمانی که دستش میخواست با کمربند برخورد کنه با صدای چانیول متوقف شد.

"از زبون من شنیدی بگم با دستهات؟!...از دهنت استفاده کن."

آروم دست هاش رو مشت کرد و به آرومی شروع به باز کردن سگگ کمربند چانیول کرد.
زمانی که مشغول این کار بود اشک هاش بی اختیار پایین میرختن.
اشک هایی که چند سالی بود ازشون خبری نبود و حالا با حضورش تو این مکان حسابی خودشون رو نشون میدادن و هر روز با گریه سپری میشد.

به سختی زیپ شلوار چانیول رو با دندونش گرفت و اون رو پایین کشید،و بعد چانیول خودش شلوارش رو پایین می‌کشه.
دست سهون رو میگیره و روی عضوش که هنوز با بوکسورش پوشیده شده بود می زاره.

"زود باش کارت رو انجام بده،اشتباهی ببینم  بعدش میبینی باهات چیکار میکنم."

با دیدن سهونی که با سکوت بهش زل زده،سیلی بهش زد
زود باش هرزه ی بی خاصیت ...از پس اینم برنمیای؟!!...یا هوس تنبیه کردی ؟!

از ترس سرش رو به دو طرف تکون داد .
با دیدن پوزخند روی صورت چانیول هرچقدر فحش بلد بود توی دلش نثارش کرد.

"یادت باشه از دهنت استفاده کنی."

با بدبختی جلوی بغضی که داشت خفه اش میکرد و گرفت
و شروع به لیسیدن عضو چانیول کرد تا عضوش رو کمی سخت کنه و بعد اون رو توی دهنش  گذاشت.
چانیول با دستش پایین تنه ی سهون رو لمس میکرد.
گهگاهی بهش اسپنک میزد و یک دفعه سه انگشتش رو با هم وارد سوراخ سهون بیچاره کرد.
با این حرکت و درد ناگهانی که پسر کوچکتر بهش وارد شده بود ناخودآگاه دندون هاش رو روی هم فشار داد.
و با این کارش فریاد دردمند چانیول رو بلند کرد.

"آههه"

چانیول دست برد و موهای سهون رو کشید و سرش رو بالا آورد و با اخم بهش زل زد
"اونقدر سرکش شدی که گاز میگیری ؟"

⛔I'm Your Karma Bitchحيث تعيش القصص. اكتشف الآن