هر روزِ بدون تو، فاصله‌ی تولد تا مرگ یک پیرمرد است.

531 86 7
                                    

هر جور شده بود پسر کوچکتر رو به اتاقش برگردوند، در اولین حرکت مجبورش کرد بشینه و فشارش رو گرفت، نرمال نبود اما به هرحال خیالش رو راحت کرد.

"می‌خوام جونگکوک رو ببینم!"
تهیونگ دوباره و با صدای بلندتری درخواستش رو بیان کرد، می‌خواست از تخت بره پایین که اینبار دست‌های نامجون دو طرف‌ کمرش قرار گرفتن و در آغوش کشیدش.

"تهیونگ، فقط باید یکم تحمل کنی خب؟ در حد نیم‌ساعت تحمل کن تا از شرایط ریکاوری بعد از جراحی بیرون بیاد، بعدش می‌تونی ببینیش، الان بهمون اجازه نمی‌‌دن."

پسر ترسیده‌‌ی توی آغوشش بغ کرد و اشک‌هاش روی شونه‌ی مرد چکید.
"مگه اونا کین که من برای دیدن جونگکوکم به اجازشون نیاز دارم؟"

تلخندی زد، تهیونگ کاملا منطقش رو از دست داده، پسر درون آغوشش شبیه یک بچه شده بود.
"فقط یکم صبر کن خب؟"

جین با دستمالی خیس بهشون نزدیک شد و کنار تهیونگ نشست، پاهاش رو به سمت خودش کشید و مشغول تمیز کردن‌شون شد. تهیونگ پابرهنه سالن بیمارستان رو طی کرده بود، برای همین حتما باید ضدعفونیش می‌کرد.

با اتمام کارش از بین لبا‌س‌هایی که نامجون آورده بود، جوراب گرمی رو انتخاب کرد و پاهایی که از فرط سرما سرخ شده بودن رو پوشوند.

شونه‌های پسر کوچکتر می‌لرزید و ناله‌هایی که سعی در کنترل‌شون داشت هر چند لحظه شنیده می‌شدن.
در نهایت تحمل نکرد و به آستین جین چنگ زد.

"کار کی بود!؟ "

زوج درون اتاق بهم دیگه خیره موندن و بعد از چند لحظه جین از روی تخت بلند شد و با یک ژاکت برگشت، لباس رو روی شونه‌های پسر انداخت و کلاهش رو روی موهاش مرتب کرد.
"نامجون برو براش یه چیزی بخر تا بخوره."

چشم‌های وحشی شده‌ی تهیونگ با تنفر بهش خیره موندن.
"نمی‌خورم! مگه من بچه‌ام که اینجوری می‌کنی؟! جواب سوالم رو بدید، اصلا دکتر همسر من کوش؟ باید با من حرف بزنه نه شما."

جین آستین‌های ژاکت رو تا زد.
"یادت نیست که پلیس می‌خواست باهات حرف بزنه؟"
به چشم‌های گیج تهیونگ خیره موند و منتظر نگاهش کرد.

پسر سردرگم سرش رو تکون داد و حرفش رو صادقانه بیان کرد.
"نه، هیچی."

دوباره کنار پسرک نشست.
"شاید اون موقع تحت تاثیر دارو بودی و بدنت هنوز زیادی توی شوک بود، برای همین چیزی یادت نیست."
قسمت تشنج رو فاکتور کرد و نفسی گرفت.
"توی آزمایش خون هر دوتاتون مقداری ماده‌ی بی‌هوشی پیدا شده، برای همین بی‌دردسر تونسته کارش رو بکنه."

کنار ناخنش رو کند و به جین زل زد.
"پس چرا من سالمم؟ چرا من رو هم زخمی نکرد؟ اصلا چطوری ما رو بی‌هوش کرده؟"

Murder in Itaewon [kv ver]Where stories live. Discover now