صحبت های همیشگی و کسل کننده ام!

315 53 7
                                    

بلو صحبت میکنه!
باورم نمیشه دارم سومین داستان کوتاهم رو که خزعبلات مغز خسته ام هست رو می‌نویسم!
اگر قبلی ها رو نخوندید شاید یک نگاه کوچک شانس خوبی براشون باشه.
[ داستان کوتاه هشت پارتی به نام به سمت خورشید از کاپل زیام
و یک داستان کوتاه به نام لنگرگاه دروغ از کاپل چانبک ]
ولی به قول یک عزیزی انگار ناف من رو با فن فیکشن های کوتاه بریدند!
تقریبا سر هر فیکشن بلندم یا ناکام موندم یا واتپد باهام دوست نبود.
[ فن فیکشن طنز لری و دو فن فیکشن لزبین شاید گوشه ای از ناکامیام باشه که باهاتون به اشتراک نزاشتم ]
به هرحال من اینجام و قراره داستان کوتاه دیواری میان من و تو رو به شما عزیزان دل ارائه بدم.
سیب های کوچکم هر جا فکر کردید که نیاز دارم نکته ای رو در نوشتم اضافه کنم و قلمم رو تغییر بدم بهم بگید که در آینده کمی پیشرفت کنم.

این داستان کوتاه عاشقانه ای از هری و لویی
یا بلوبری و باغ سیب است.
امیدوارم از این داستان خوشتون بیاد.
پس لطفا اگر دوست داشتید به دوست هاتون هم معرفی کنید.

- بلو

A wall between you and me [L.S]Where stories live. Discover now