آنچه گذشت ..
-خوب .. داستان زیبایی بود آنجل ، آخر چی میشه ؟
یونگی: از این ب بعد هرکی حرف بزنه لباسش رو در میارم
-تعجب نکن آنجل .. آرامشی توی تنت هست که با سکس رفع نمیشه .
جین: خوشبختم جیگر .. من جینم
هلنا : چه پسری ! اسمت چیه؟
یکهو پاش پیچ خورد و افتاد بغل تهیونگ.
جونگکوک: تهیونگ ! همین حالا با من بیا ..سوم شخص
پسر کوچکتر ب وضوح ترسید .. جین واقعا دلش نمیخواست اتفاقی ک فکرشو میکرد برای تهیونگ بیوفته
جین: بزار..یکم دیگه برو
نگاه وحشتناک جونگکوک سمت جین چرخید : نه ، گفتم همین حالا
تهیونگ از جاش بلند شد .. نمیتونست راه بره .. احساس کرد یه پاش حسش رو از دست داد و خوردش به صندلی .. صدای کشیده شدن پایه های صندلی ب زمین بلند شد . جونگکوک از بازو های پسر گرفت.جوری ک کسی متوجه نشه داره فشارشون میده.بردش سمت سرویس بهداشتی مردانه.تهیونگ رو پرت کردتوش
تهیونگ محکم ب دیوار برخورد کرد.خوشبختانه یا متاسفانه کسی اونجا نبود.جونگکوک کلید رو از روی دیوار برداشتدم دست بود و در دسشویی رو قفل کرد..سپس سمت گردن تهیونگ رفت و اونو توی دستش گرفت و فشار داد.
-خیلی بهت رو دادم اره؟؟هاان؟
داد میزد حتی ممکن بود صداش بیرون بره .. گلوی پسر رو بیشتر فشار داد
-اینو بدون توله!تو فقط یه بردهای حق نداری بدون اجازهی من هیچکاری انجام بدی!!توی آشغال،داشتی چیکار میکردی ؟بگووووو(صورت تهیونگ رو ب سفیدی میرفت و زیر دستای جئون تکون میخورد تا خودش رو از دستش نجات بده،اما زورش نمیرسید ) چرا نمیگی هان؟اوو چون نمیتونی . چون زیر دستای منی میبینی !؟ تو مال منی نمیتونی هیچ غلطی بکنی بچه !همین الا میتونم زندگیتو ازت بگیرم.گردن ظریف و بی جونتو زیر دستام لِه کنم . اما نه ! قراره باهات خوش بگدرونم .
بعد هم محکم گلوشو ول کرد .. تهیونگ افتاد روی زمین .. از هر تلاشی برای گرفتن نفس استفاده میکرد . صورتش کم کم از سفیدی در اومد .. نفش نفس میزد .. و سرفه میکرد
-صدات در نیاد هرزه !
ابرو های پسر کوچکتر بالا پرید .. میتونست اعتراضی کنه ؟ واقعا حالش از این کلمه بهم میخورد .
+من هرزه نیستمممم
جونگکوک زبونش رو توی لپاش فشار داد ، بعد نیشخندی زد .با لحن مسخره ای شروع ب صحبت کرد
-میبنیم آنجل . کاری میکنم دیگه نتونی انکار کنی توله . الان بدون گفتن چیزی با من میای
توی جمله ی سوم لحنش تاریک شد . سرد شد . ترسناک شد . تهیونگ هنوز میلرزید ، تازه بیشتر از قبل هر لحظه بیشتر میترسید . نمیدونست باید چیکار کنه .. دست اربابش رو گرفت و از سرویس بهداشتی خارج شدن . حتی از سالنی که چند دقیقه پیش توش بودن هم گذر کردن. جونگکوک وارد دری شد . همون ثانیه بوی شراب،صدای بلند ضبط،دود سیگار و مواد مخدر کاملا جلوی چشمای تهیونگ رو فرا گرفت. پسر و دختر هایی ک باهم لاس میزدن میرقصیدن .. یا حتی ب چندش ترین حالت ممکن هم رو میبوسیدن.حال تهیونگ ، کمتر از حالت تهوع نبود. جونگکوک محکم تر دستش رو کشید.سمت یک اتاق رفتن.خالی و تمیز
صدا کمتر میومد..باعث تعجب تهیونگ بود.در اتاق دقیقا داخل همون سالن بود.شاید عایق بود.جونگکوک دوباره در رو قفل کرد . تهیونگ عقب عقب رفت تاجایی و خورد ب تخت .. جونگکوک از سینه هولش داد و پسر روی تخت افتاد .
-نمایش شروع شد .. مای دال*
شروع ب بستن دست های تهیونگ کرد .. تهیونگ تقلا میکرد تکون میخورد : نکن ..و..لم کننن
-خفه شو توله ..
صدای هیبیرید میلرزید..اون لحظه فقط میخواست فرار کنه . مشت هاش رو نثار بازو های تنومند اربابش
کرد . جونگکوک شروع کرد به قهقه زدن . بعد بستن پسر سمت گردنش رفت .. گاز ریزی ازش گرفت .
+اییی
جونگکوک همونطور ک توی گردنش بود پرسید:نظرت با دستگاه سکس با یه موزیک کوچیک چیه؟
پسر لال شد..خفه شد..نشنید..ندید..بی حس شد،کامل و واضح میدونست دستگاه سکس چیه.یه بار یه هیبرید رو بخاطر پس آوردنش بردن زیرش و همه تماشا کردن.وحشتناک بود.خیلی زیاد..میخواست حرف بزنه ولی آوا های نامعلومی ازش خارج میشد .
-پس موافقی :)
توی اتاق وسایل مورد نیاز بود. به جز یه چیزی!که جونگکوک واقعا مشتاق بود ازش برای اون پسر سرکش استفاده کنه.دستگاه سکس رو به برق زد .. لوله ی دیلیدو مانندی که خیلی هم بلند بود شروع ب لرزیدن و تکون خوردن کرد . جونگکوک دکمه ای رو فشار داد و اون لوله تندتر عقب جلو شد . پاهای تهیونگ به تخت بسته شده بود.و کاملا باز بود جونگکوک لوله رو روی سوراخش تنظیم کرد.
+نه..ن..نههههه
لوله تا نصف وارد پسر شد .. تهیونگ حس مرگ رو داشت. اگه میمرد خیلی کمتر درد داشت درسته؟دور سوراخش میسوخت انگار داشت آروم آروم جر میخورد.لوله کلفت نبود،ولی خیلی دراز بود.داخل تهیونگ عقب جلو میکرد . و پسر فقط سعی میکرد ازش خلاص شه.
-حالا نوبت موزیکه :)
تلگرامش رو باز کرد.یونجون ب اضافهی ضبط صدا،از دختر فیلم هم گرفته بود..جونگکوک صدای گوشی اش رو زیاد کرد . صدای زجه های دختر بلند شد.تهیونگ مطمئن بود دیوونه میشه.گوش کردن ب زجه های یه نفر دیگه اونم در حال مرگ حسش رو بهت منتقل میکنه.تهیونگ به گریه افتاد.
+نه..نه بس..ته
-بیبی؟انقدر زود جا زدی؟میدونی من این صدارو برای تو ضبط نکرده بودم،میخواستم توی دارک وب این صدارو روی دختر های کوچیک امتحان کنم،اما یونو وات*؟این لذتبخش تره!
از اتاق خارج شد و تهیونگ رو توی اون وضعیت ول کرد..درحالی ک کلی روان کننده ازش خارج میشد لوله
داشت میکشتش ، و از همه بدتر صدای اون دختر ، وقتی که صدای شکسته شدن اعضای بدنش میومد ته حالش بد میشد.سر گیجه گرفته بود.الان چقدر گذشته بود؟چرا اربابش نمیومد؟حالش از این وضع و از زندگی تخمیش بهم میخورد . بالاخره در باز شد و جونگکوک با یه جعبه توی دستش اومد تو.
-توی این ۱ ساعت بهت خوشگذشت؟مای دال:(my doll ) عروسک من
آنجل: (angel) فرشته
یونو وات؟:(?you know what) میدونی چیه؟سوال: ۹۰۰ تا کلمه شد .. اره دیگه .. امروز کارنامه گرفتم معدلم ۱۸ و خورده ای بود..کامنت بدید..کامنت بدید.. کامنت بدید ..اینجوری زودتر آپ میشود😂..راستی یه چیزی دیروز حالم بد بود ب خاطر کارنامه چون فک میکردم تژدید شم😐🤷♀️دیگه نشد آپ کنم ببخشیددد^-^
YOU ARE READING
• gray world •
Romance🚫رایتر هرچی چرت توی ذهنش بوده رو به روش نابلدی نوشته و به اصرار ریدر ها پاک نشده 🚫 تهیونگ هیبرید گربه که توی دنیای بیرحمی زندگی میکنه ... جایی ک اون رو فقط ب چشم برده میبینن جونگکوک پسری ک داخل کثافت و کار های کثیف غرق شده کشتن براش شده عادت او...