سوم شخص
سرش رو از زیر دست جونگکوک بیرون اورد.
+از .. از اینکه تکلیفم مشخص نباشه..خوشم نمیاد..میشه..میشه یه کاری بکنی؟
تکخندی زد .
-میخوای چیکار کنم توله؟
لباش رو اویزون کرد
+خب..خب باید بعد از اینکه من قبول کردم یه چیزی بشه.
-میخوای ببرمت سر قرار؟
اخم کرد
+نکنه به ارباب جئون بر میخوره که یکی رو ببره سر قرار؟
-هووممم ، این چند وقته زبونت خیلی بلند شده بیبی کیتن
زبونش رو روی لب هاش کشید .
+هی ای..اینجوری حرف نزن!من میترسم
جونگکوک چشماش رو ریز کرد
-اوه،اره؟میترسی که چیکار کنم کیتن؟هوم؟انقدر ببوسمت که زبونت سِر بشه؟اره؟یا شاید کاری کنم که فقط جیغ بک-
پسر کوچکتر دستش رو روی دهنش گذاشت
+هِیی باشه باشه قول میدم دیگه اونجوری حرف نزنم فقط نگو
سرش رو عقب کشید
-گود بوی ، میخوام ببرمت سر قرار لاو .. قبوله؟
ریز خندید
+باید فکرامو بکنم ولی ایگوو اینجوری ارباب جئون داره حرف میزنه و از یکی درخواست میکنه خیلی نازه .. چجوری بگم نه؟
جونگکوک جا خورد
-این روی تو کجا بود که ندیدم؟باید تجدید نظر کنم!هیچوفت فکر نمیکردم انقدر زبون دار باشی کیتن
تهیونگ پوکر نگاهش کرد
+ور ور ور .. یادت نمیاد اون موقع که تازه دیده بودمت مجبورت کردم از خودت بگی؟که بعد گفتی منو میخوری؟؟
-اوه خدای من ، چطور تونستم کاری کنم اون همه ملوسی رو قایم کنی هوم؟
خیلی..صمیمی بودن..اون مرد ، کابوس تهیونگ ، الان به زیبایی پرنس چارمینگ صحبت میکرد.
+داری خیلی لوس میشی ارباب!..من دلم برای اون مرد جسور و با اقتدار تنگ میشه .
جونگکوک تصمیم گرفت یکم اذیتش کنه
-که اینطور؟اونم ملاقات میکنی سوییتی
هیبرید ترسیده نگاهش کرد
+اوه نه .. فک نمیکنم بخوام
یکم بیشتر عیب داشت؟هنوز روحیه سادیسمیش رو داشت..خشک نگاهش کرد
-از فردا دیگه نمیتونی دوستات رو ببینی کیتن .. از اتاق منم بیرون نمیری
تهیونگ گیج نگاهش کرد ،داشت چی میگفت؟
-ایگو ، نگاش کن اون چشمای لرزون و دماغت که بالا پایین میره
ابروی های پسر بالا پرید
+تو یه .. تو یه ..
-مرد جذاب و خواستنی؟
+اصلا!تو یه روانی ای!باورم نمیشه میخواستم گریه کنم!تازه خود شیفته هم هستی گاهی فک میکنم با جین هیونگ برادری!
مرد قهقه ای زد
-خدای من کیوت .. پاشو اماده شو میخوایم بریم رستوران عزیزم.
تهیونگ بلند شد
+خودت این روحیه جنتلمن رو کجا قایم کردی بودی ارباب جئون؟
جونگکوک لبش رو نمایشی گاز گرفت
-اوه لاو ، فکر کن بعد رفع سادیسمم قرار چی بشم؟شاید دخترا ولم نکنن..
اگه واقعا بعد چند وقت که تهیونگ رو به دست اورد براش یکنواخت شه چی؟
+او..اونا غلط میکنن.میبرمشون رد روم خودمون پارشون میکنم!
خدایا این وضعیت برای جونگوک خیلی بامزه بود
-تو میبریشون؟حتما میخوای با اون دستای کوچیکت شلاقارو برداری؟حسود کوچولو! اگه بخوای خودجوش از همه دخترا دور میشم .
+اونوقت چجوری؟
-مای بوی!این میشه معاملمون..اگه ددی صدام کنی سوییتی
تهیونگ شونهی(سَر) مرد رو برداشت و سمت آینه رفت
+اینکه معامله نمیخواست ددی!
جونگکوک سمتش رفت و لباش رو به دندون گرفت وقتی همراهی تهیونگ رو دریافت کرد به دیوار کوبیدش و با ولع بوسیدش .. دستش رو زیر لباسش برد و خواست پهلوهاش رو لمس کنه ، چرا یه طرفش زِبر تر و پر از همواری بود..لباسش رو بالا کشید . اوه یادش اومد این مهری بود که چند وقت پیش به تهیونگ زده بود.قیافش در هم رفت..تهیونگ لبش رو گزید
-عذر میخوام کیتن..
+اون برای قبل..بود .. عیبی نداره ددی
سعی کرد لبخند بزنه
_________________________-چی میخوری؟
دستش رو زیر چونش گذاشت
+من هیچی از این مِنو حالیم نمیشه..این چه اِسمایی داره؟
لبخند زد
-نظرت راجب گوشت چیه عزیزم؟
+خوبه میخورم.میخوام راجب دوتا چیز صحبت کنم ...
جونگکوک بعد سفارش سمتش برگشت
-چیشده؟
تهیونگ دستش رو به گوشه ی لباسش رسوند
+خب..تو میخوای..بری پیش روانپزشک؟
-اره کیتن میخوام .
پسر کوچکتر سرش رو پایین گرفت
+خب..میدونی شاید اونموقع ها با لِوِل بالایی تخلیه سادیسم میکری..و خب اون عذاب اور بود..اما-
جونگکوک حرفش رو قطع کرد
-گوش کن . برای همین دارم میرم دیگه قرار نیست-
تهیونگ هم متقابلا همینکارو کرد
+نه!ام..میخواستم بگم..اگه یه ذره .. خب .. میدونی .. اگه یه ذره لِوِل رو پایین بیاری..شاید .. نیازی نباشه که بری...
جونگکوک جدی نگاهش کرد
-منظورت چیه کیتن؟
تهیونگ لباش رو داخل کرد
+من مشکلی با این قضیه ندارم..
امروز به حدی کافی پر از چیزای عجیب و تعجب اور بود .. این دیگه نوبَره
-ینی میخوای بگی .. که سادیسم من .. اذیتت نمیکنه کیتن؟
سرش رو به نشونه ی منفی تکون داد
+نه..حس میکنم..منم بدم نمیاد!
جونگکوک نیشخند زد
-اوه اینجارو نگاه..یه کیتن مازوخیسمی..هوم؟اره؟دوست داری؟
اوکی ، آغاز کلمات تحقیر امیز..اما ایندفعه اذیتش نمیکرد .. صورتش سرخ شد
+اره ددی .. دوسش دارم.هلو گایز...
من برگشتم بعد صد سال تاخیر..خب .. واقعا نمیدونم چرا و دلیلی ندارم..و عذر میخوام:)
ام..راستی .. اگ زحمتی نیست به before i go سر بزنید :)♡در اپ تاثیر داره..
کامنت فراموش نشه..
YOU ARE READING
• gray world •
Romance🚫رایتر هرچی چرت توی ذهنش بوده رو به روش نابلدی نوشته و به اصرار ریدر ها پاک نشده 🚫 تهیونگ هیبرید گربه که توی دنیای بیرحمی زندگی میکنه ... جایی ک اون رو فقط ب چشم برده میبینن جونگکوک پسری ک داخل کثافت و کار های کثیف غرق شده کشتن براش شده عادت او...