''در کلاب''
سوم شخص
بلاخره بعد ۳ ماه درگیری های زیاد با اون مرد ایتالیایی تونسته بود استراحت کنه .. کجا بهتر از کلاب ؟
درسته هیچ جا مثل زیرزمین خودشون آرومش نمیکنه .. اما خوب نیاز به جاهایی هم داشت ک تنها چیزی
که میشنوه .. زجه نباشه !از ماشینش پیاده شد .. اون تیپ فاکی که هرکسی رو به زانو در می آورد .. به نمای کلاب نگاه کرد ..با سنگ
های قیمتی سر تاسرش رو تزئین کرده بودن...بادیگارد هایی ک جلوی در ایستاده بودن و مانع ورود افراد
عادی میشدن .. با دیدن جونگکوک سریع کنار رفتن و جونگکوک با بادیگاردا و زیر دستان خودش وارد شد
کسانی ک اگر کسی دو متری جئون راه میرفت خفتش کنن ..روز میز رزرو شده ی همیشگیش نشست .. گارسونی با ترس نزدیکش شد..گارسون مردی بود قد کوتاه و قیافش جوری بود ک انگار خیلی تلاش کرده عالی باشه ولی هنوز همون زشتی رو داشت .. جونگکوک بدون نگاه کردن بهش شروع ب صحبت کرد ..
جونگکوک: هوسوک امروز چی حاضر کرده برام؟!
هوسوک..هم مدرسه ای دوران دبیرستانش .. زمانی که جونگکوک فاسد نشده بود .. زمانی ک دنیاش هنوز
رنگ داشت .. اما الان ..گارسون: آقای جانگ امروز رقص هیبرید هارو در برنامه قرار دادند ..
جونگکوک: هومم هیبرید؟همون موجودات بی ارزش؟
گارسون: ب..بله
جونگکوک: تنها چیزی ک اون موجوودات عجیب دارن بدن خوب و ناله های قشنگشونه ک منو جذب میکنه..هوسوک پیشرفت کرده !
جونگکوک روی تختی نشسته بود ..(تخت خواب نه هااا تخت های رستوران الان همه فک میکنن اون سنتی ها .. نههه یه تختایی هست الان توصیفشون میکنم..) تختی مربع شکل با فرشی دستباف .. مشخص
بود ک ممکنه چقدر گرون باشه ! انگار فرش رو از ابریشم بافته بودن.. لیوانی شراب با قدمت ۱ قرن برای
جئون حاضر کردن و هنگام تحویل تمام سعی خود رو کردن ک با او چشم تو چشم نشن!...هوسوک از دفتر اومد و پس از احوال پرسی کنار جونگکوک نشست و هردو منتظر دوست دیگر خود شدن
اون مرد سرد و ترسناک .. ذاتا از اول اینجوری بود .. تا اینکه اون هم اومدهوسوک: چطوری مرد .. شک ندارم تو از موقع تولد به جای گریه کردن خیلی پوکر به مامانت گفتی : شیر
یونگی: شاید کی میدونه ؟ جونگکوک این هفته خیلی سرت شلوغ بود درسته ؟
کوک: هوم اره
مشغول صحبت شدن .. اون میز یا به اصطلاح تخت اصلا عادی نبود جوری ک حتی جرئت نمیکردن ب افراد داخلش نگاه کنن
جئون جونگکوک ۲۵ ساله
مین یونگی ۲۶ ساله
جانگ هوسوک ۲۶ ساله (عکسش نمیاددد)
جانگ هوسوک ۲۶ ساله (عکس هوسوک نمیاااد بعدا میزارم)خیلی وقت بود که کنار هم توی همچین جایی ک بتونن سه تایی خیلی راحت صحبت کنن نبودن .. کنار هم
بودن ولی مثلا هفته ی قبل توی ماموریت .. اما حالا میتونستن با آسایش کنار هم صحبت کنند و منتظر
نمایش باشن تا ازش لذت ببرن ..هوسوک بحثی رو وسط کشید ک مطمئنا یونگی ازش عصبانی بود و هیچوقت بروز نمیداد .. چون اونها
حتی ازش مدرک هم نداشتن فقط یک بار اونو در حالی ک با پسری صحبت میکرد دیدنهوسوک: چه خبر از اون خدمتکار؟
یونگی: فقط خفه شو
هوسوک: (خنده) هومم چیه مگههه من درک نمیکنمم بابا لامصب عشق عشقه !
یونگی: گفتم ببند تا خودم نبستم یا شاید میخوای بیام ببندم هوم؟
جونگکوک: بسه .. هوسوک اذیتش نکن .. یونگی تو هم انقدر خشن نباش
یونگی: تو هم shut the fuck up
هوسوک: هوممم فک کنم نمایش داره شروع میشه !
سوال : اهم اهم .. دوسش دارید ؟
KAMU SEDANG MEMBACA
• gray world •
Romansa🚫رایتر هرچی چرت توی ذهنش بوده رو به روش نابلدی نوشته و به اصرار ریدر ها پاک نشده 🚫 تهیونگ هیبرید گربه که توی دنیای بیرحمی زندگی میکنه ... جایی ک اون رو فقط ب چشم برده میبینن جونگکوک پسری ک داخل کثافت و کار های کثیف غرق شده کشتن براش شده عادت او...