سلام امیدوارم حالتون خوب باشه خوناشام کوچولوها
این پارت مقدمه پارت بعدیه که فردا آپ میشه پس لطفا با دقت بخونید❤️
میدونم به شرط نرسوندید و مشکلی هم نیست من آپ میکنم. برای کسایی که دوستشون دارم. برای کسایی که منتظرش بودند...
یکم ناراحتم که تعداد ووت های بوسه از همیشه کمتر شده ولی مهم اینه خواننده های ثابتشو داره و من به خوناشام کوچولوهای خودم افتخار میکنم.
خب برای پارت آینده باید درباره سندروم استکهلم بدونید پس این پارت فقط به همین اختصاص داده میشه...
سندرم استکهلم چیست؟
سندرم استکهلم (Stockholm Syndrome) پدیدهای روانشناختی است که در آن برخی از گروگانها دچار حالت همبستگی، همدلی و عاطفهٔ مثبت نسبت به گروگانگیران خود میشوند. داستان سندرم استکهلم به سال ۱۹۷۳ بازمیگردد. روز ۲۳ آگوست ۱۹۷۳ چند سارق به بانکی در میدان نورمالمستورگ استکهلم سوئد یورش بردند و ۴ کارمند بانک را گروگان گرفتند.
این گروگانگیری ۶ روز به طول انجامید و در این مدت نوعی وابستگی عاطفی بین گروگانها نسبت به گروگانگیران پدید آمد به گونهای که از همکاری با پلیس خودداری میکردند. آنها حتی پس از رهاسازی هم دست از پشتیبانی از گروگانگیران برنداشتند.
در طول این گروگانگیری یک روانپزشک و جرمشناس سوئدی به نام نیلز بجرو (Nils Bejerot) با پلیس همکاری داشت و نخستین بار او نام سندرم استکهلم را برای این وضعیت به کار برد.
سندرم استکهلم (Stockholm Syndrome) پدیدهای روانشناختی است که در آن فرد نسبت به گروگانگیر احساس همدلی و وابستگی عاطفی پیدا میکند این حالت با بروز یک استرس حاد و توسط مکانیزم دفاعی در برخی از افراد شکل میگیرد. این حالت تنها در گروگانها بروز پیدا نمیکند.راه درمانش هم رفتار درمان شناختی یا CBT هست.
به زبون ساده تر...
کسی که قربانی گرفته میشه معمولا بعد یه استرس وحشتناک زیاد ( درباره لویی و توی داستان ما مثلا اون شبی که نایل قرار بود کشته بشه!) قربانی مکانیزم دفاعی خودشو تغییر میده و این بار با فردی که گروگان گرفتدش و حبسش کرده و یا اذیتش میکنه همکاری میکنه ، ازش دفاع میکنه ، کارهاشو توجیه میکنه ، بهش ارزش و احترام و عشق میده. درواقع عاشقش میشه تا چه اتفاقی بیوفته؟ بله! تا کمتر آسیب ببینه...
اگر برگردیم به عقب نگاه کنیم متوجه میشیم لویی درست بعد از اینکه هری ، نایل رو نکشت احساساتش رو به هری نشون داد و این یجور مکانیزم دفاعی بود. دیگه نمیخواست هیچکس و هیچ چیز از طرف هری و بخاطر احساسات هری نسبت به خودش آزار ببینه.
لویی از ابتدا مجبور بود تو خونه هری بمونه و راه فراری نداشت. هری نجاتش داد. از بیماری ای که داشت باعث مرگش میشد. اون زندگی رو بهش برگردوند و مجبورش کرد کنار خودش بمونه. لویی برای اینکه هری به کسی آسیب نرسونه باهاش قرار گذاشت که اون کاری نکنه و لویی بهش فرصت بده...
تیکه های پازل رو گذاشتید کنار هم؟
حالا بعد از این همه مدت هردو عاشق هم هستند ولی این واقعیت که این عشق از یه سندروم استکهلم شروع شد رو از بین نمیبره. این میتونه باعث گیجی ، شک ، ترس و بیچارگی باشه...
هر سوالی درباره سندروم استکهلم دارید اینجا بگید.
این فقط پیش زمینه است و داستان اصلی فردا شب آپ خواهد شد.
لطفا داستان رو به دوستانتون معرفی کنید. توی توییتر معرفیش کنید. لینکش رو بفرستید. تگشون کنید. هرچی استقبال شماها بیشتر باشه بوسه زود به زود آپ میشه❤️
کاور هم لویی خوناشام گذاشتم یه ذره عشق و ضعف کنید براش چشما و دندونای کیوتش. ببینش آخه پشمکوووو!!!
دوستتون دارم. فردا شب منتظر قسمت جدید باشید
شبتون آروم H~
YOU ARE READING
Vampire's Kiss [L.S] [Z.M] Completed
Vampireتمام شده~ «برای صدها سال فکر میکردم پرقدرت ترین موجود این دنیام... ولی من چیزی بجز یه هیولای نفرین شده نیستم! من مجبورم ازت دور باشم تا بهت آسیب نزنم... من... من مجبورم. مجبورم برم که تو آسیب نبینی مخلوق شیرینم...» . . . . . . . ...