PART 62 (VOLE...)

525 116 71
                                    

سلام ومپایر کوچولوها خوبید؟
از بوسه خوناشام تقریبا ده قسمت دیگه مونده... تقریبا دو ساله که دارم مینویسمش و جزوی از زندگیم شده. مثل خود پسرا...
می‌خوام اینو بهانه کنم که ازتون تشکر کنم و بدونید دوستتون دارم♥️

راستی کاور ها تا یه مدت کلا عکسای دامادیه😂 عادت کنید

قسمت 62 پرواز...
Vole به فرانسوی یعنی پرواز

این قسمت دارای محتوای 🔞 است.

زین لب هاشو از لیام جدا کرد و نفس گرفت. حالا که همه به اتاق هاشون برگشته بودند و شاید عده ای هنوز درحال جشن گرفتن عشقشون توی تالار رقص یا بار هتل به افتخارشون لیوان هاشونو بالا می‌بردند وقت داشتند کمی برای همدیگه باشند. بدون هیچکس دیگری...

هردو وسط نفس گرفتن بهم خندیدند و لیام دستشو روی کمر زین گذاشت.
«بالاخره تنها شدیم عشق من»

زین هم دستشو روی صورت لیام حرکت داد و خودشو بیشتر به بدن لیامش چسبوند.
«بالاخره...»

لیام با دستوری که به الکسا داد موسیقی آرومی توی اتاق پخش شد و دوباره مشغول رقصیدن شدند. این بار با عشق بیشتر می‌رقصیدند و تمام بدن همدیگه رو با عطش و عشق لمس میکردند. لبخند از روی لب هاشون پاک نمیشد انگار که تا ابد همونجا روی لب هاشون مثل یه نقاشی کشیده شده بود. چشم هاشون و بدن هاشون باهم می‌رقصیدند و ضربان قلبشون هر ثانیه بالاتر می‌رفت.

زین کمی بعد بی طاقت شد و دکمه کت لیام رو باز کرد و دستشو از روی پیراهن سفید لیام به بدن شش تکه اش کشید. چشم هاشو بست و ناخودآگاه نفس نفس زد. لیام سرشو تو گردن زین فرو برد و بوسه های آروم و با عشقش رو شروع کرد. گردنش رو می‌بوسید و بو میکرد و لب هاشو با تحسین روی پوستش میکشید.

زین تو بغلش نالید و شلخته وار دکمه های پیراهنشو باز میکرد. وقتی لیام بوسه های وحشیانه اش رو شروع کرد زین همزمان با ناله های آروم و بمش حالا دستشو به پوست تن لیام میکشید.

زین قدمی عقب رفت و کت لیام رو از تنش بیرون کشید. اونو زیر پاهاشون انداخت و محکم لیام رو در آغوش گرفت. تمام بالاتنه اش رو لمس میکرد و زمزمه های عاشقانه اش رو از سر گرفت.

لیام هم کم کم کت و پیراهن زین رو از تنش درآورد و با دست هاش بدن پسر شرقی زیباشو لمس کرد. توی چشم های زین بی طاقتی رو میدید و نمی‌خواست برای رسیدن به خواسته اش اذیتش کنه. گوش زین رو آروم گاز گرفت و زمزمه کرد
«برای توام...»

زین با ناله آرومی که کرد لیام رو سمت تخت برد و با احتیاط روی تخت هلش داد. روی تنش نشست و بدنشو روی پایین تنه لیام به رقص درآورد و هردو باهم ناله آرومی رو سر دادند.

زین زمزمه کرد
«نمیخوام امشب تموم شه لیام... نمی‌خوام...»

لیام به کمر زیباش دست گرفت
«تازه شروع شده زینی...»

Vampire's Kiss [L.S] [Z.M] CompletedWhere stories live. Discover now