part 19| friends?!

203 19 11
                                    

هایی:>
بوک ۱ کا رو رد کرد.yay.
_______________________

در فندک رو دوباره باز و بسته کرد، تقریبابرای بار هزارم توی نیم ساعت گذشته. ساعت تازه از ۹ شب گذشته بود و دین هنوز نمیدونست که وقتش رسیده که با هم حرف بزنن یا نه. جک هنوز با عروسک بیبی یودایی که سرشو کنده بوده بود درگیر بود و معلوم بود که فعلا نمیخواد بخوابه.

فندک رو روی میز پرت کرد و بالاخره از جاش بلند شد و پله هارو یکی دوتا طی کرد. دستاش از استرس میلرزید ولی سعیش رو کرد که با یه قیافه مصمم وارد اتاق بشه.

بدون در زدن سریع دستگیره در رو هل داد و وارد اتاق شد. کس همونجا نشسته بود.انگار که منتظرش بود و میدونست که الان سر و کله اش پیدا میشه. با دیدنش دوباره اون دیوار محکمی که دین ساخته بود داشت فرو میریخت.

_فکر میکردم که در زدن رو یه چیز واجب و مودبانه میدونی!

_آره-آره ببخشید حواسم نبود، تو به هر حال میدونستی که الان میام.

_صدای فکر کردنت زیادی بلنده!

کس با لبخند محوی گفت و ابرو هاش رو بالا انداخت که در جواب از دین یه لبخند عصبی گرفت،اون فکراشو میخوند؟

_منظورم اینه که، اضطرابت باعث میشه نزدیک شدنتو حس کنم میفهمی؟!

کس با دیدن صورت دین گفت،خواست بهش اطمینان بده که نمیتونه ذهنشو بخونه.

_آره فهمیدم.گفتی که میخوای باهام حرف بزنی،میشنوم.

با صدای خشکی گفت و روی تخت کمی دور تر از کس نشست، اونقدر استرس داشت که حس میکرد محتویات ناچیز معده اش دارن به سمت بالا حرکت میکنن ولی صورتشو سخت نگه داشت.

_آره،دین من...الان میفهمم که اون-کار یعنی چی.

دین آب دهنش رو قورت داد و انگشتاش رو توی هم قفل کرد.

_خب؟

کس هنوز به نظر گیج میرسید و معلوم بود که دنبال کلمات درست برای بیان کردن منظورش میگشت.

پوف،همه چی خیلی راحت تر و کمتر پیچیده بود اگه هردوشون دوتا آدم معمولی بودن. ولی فعلا اینجا بودن،یه فرشته ای که راجب همه چی یه علامت سوال بزرگه و یه هانتر که احساساتش رو با آبجو و داد و بیداد خفه میکنه.

_اون...حس خوبی داشت، خیلی خوب.
دین لب هاش رو روی هم فشار داد و بی صبرانه منتظر ادامه حرف کس شد، احساس کرد که تو بالا ترین نقطه اون بالا و دقیقا لب مرز وایساده. کس سرشو پایین انداخته بود و به هیچ جا خیره شده بود.

_ولی من نمیتونم اونطوری که میخوای باشم چون حتی نمیدونم چه حسی دارم.

کلمه ها سریع از دهنش مثل ماهی های فرّار بیرون اومدن.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 11, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

gunnen | destielWhere stories live. Discover now