part 4

7.2K 817 128
                                    

تو راه برگشت از دانشگاه بود
لباس هایی که پوشیده بود همه تیره بود و باعث میشد گرمش بشه

با جزوه هایی که داشت یکم خودش باد زد اما فایده ای نداشت و فقط عصبی تر میشد

درگیر بود که صدای زنگ گوشیش و شنید
کسی و نداشت که بهش زنگ بزنه پس حتما مین یونگی بود

گوشی و جواب داد: بله؟
صدای مرد و شنید: میخواستم برای ناهار دعوتت کنم بیرون ، ماشین و تو خیابون بعدی پارک کردم ، اگه دوست داشتی بیا

گوشی و قطع کرد و آهی کشید
چرا دست از سرش بر نمی‌داشت
جیمین آماده یه رابطه جدید نبود و نمی‌خواستش
و این خواسته زیادی نبود که بخواد تنها باشه

به خیابون بعدی رسید و ماشین مرد و زیر یه درخت بزرگ دید

وقتی سوار ماشین شد مثل همیشه عطر مرد داخل ماشین پیچیده بود و صدای آهنگ کمی به گوشش می‌رسید بدون اینکه به یونگی نگاه کنه گفت: امروز اومدم بهت بگم که من واقعا از این قرار ها خوشم نمیاد مین یونگی ، من علاقه ای بهت ندارم و آماده شروع یه رابطه جدید هم نیستم ...... امیدوارم به نظرم احترام بذاری

یونگی که امروز برعکس همیشه کم حرف تر شده بود سر تکون داد و گفت: یه ناهار و که میتونیم بخوریم؟ یا با اینم مشکل داری؟

از حرف مرد شوکه شد
این لحنی نبود که همیشه باهاش حرف میزد
امروز هم با اینکه کلاس داشت به دانشگاه نیومده بود

حتما اتفاقی افتاده بود قبل از اینکه چیزی بپرسه یونگی صدای آهنگ و بیشتر کرد انگار که میخولست هیچ حرفی زده نشه

تو طول مسیر هیچکدوم حرفی نزدن
جیمین برای چندمین بار به مرد نگاه کرد ولی بازم نتونست چیزی از چهره بی حسش بفهمه

وقتی به رستوران رسیدن یونگی اول پیاده شد
اون روز تمام رفتار هاش عجیب شده بود انگار هیچی براش مهم نبود ، حتی جیمین

جیمین از ماشین پیاده شد و به دنبال مرد رفت
فضای رستوران مثل بقیه جاها بود و تکراری بودنش رو مخ می‌رفت

پشت میزی که دور تر از بقیه بود نشستن
یونگی به منو نگاهی انداخت و بعد رو میز انداختش جوری که صداش تو رستوران خالی پیچید

جیمین به منو نگاهی کرد و گارسون و صدا زد سفارش خودش و داد و به یونگی نگاه کرد
یونگی با صدایی که به سختی شنیده میشد غذایی که میخواست و سفارش داد

بعد رفتن گارسون بالاخره یونگی شروع به حرف زدن کرد: امروز خیلی اوکی نیستم پشت هم داره اتفاقات گند میوفته ، به من دقت نکن و غذات و بخور

جیمین اخم محوی کرد و گفت: چی شده یونگی

مرد سر تکون داد و گفت: واقعا نمیخوام راجبش حرف بزنم

kookv stars [ Completed ]Where stories live. Discover now