PART 10

936 139 45
                                    

بهتره قبول کنی گفته حقوقش رو هم خودت انتخاب کن پیشنهاد از این بهتر؟

&راست میگه داداش خیلی خوبه

_اوکی باشه قبول میکنم حالا چند ساعت باد پیش اون جوجه تخص بمونم؟

•دوازده شب میتونی بری خونه بخوابی یا اونجا خودش برات اتاق گذاشته و وقتایی که بهت نیاز داریم میتونی بیای خیلی خوبه

_حالا چرا از من خواسته اخه

•چون تو بهترین پلیس کره ای بجنب خوش تیپ کن برو

_مگه قراره برم عروسی

•تو اینطوری فک کن

_اوکی بابا

و اما بیرون اداره ماشین مدل بالای جناب کیم جلو در اداره منتظر یه خرگوش بود تا بیاد

#اهه کجاست پس سه شیرینی دادن انقدر طول میکشه؟

تهیونگ اسپری ماشینشو از توی کاپوت دراورد و توی ماشین پاشید و دوباره برشگردوند تو کاپوت و این دفعه عطرش رو برداشت و به گردنش و لباساش زد

#نخیر مثل اینکه قرار نیست بیاد باید خودم برم دنبالش

تهیونگ کمربندش رو باز کرد و از ماشین پیاده شد و در ماشینش رو بست و خواست بره داخل اداره که سربازا جلوش رو گرفتن

سرباز: کی هستی؟

تهیونگ عینک دودیش رو برداشت که سربازا خم شدن

#من رفیق فاب رئیستونم

و بعد از گفتن این جمله رفت داخل و که جونگ کوک رو درحال خوشحالی کردن توی اداره دید توجه همه سربازا به اون خرگوش کیوت جلب شده بود و این تهیونگ رو خیلی خیلی عصبی میکرد اونا با نگاه های کویفشون به عشقش نگاه میکردن جونگ کوک سمت تهیونگ دوید و پرید بغلش تهیونگ هول شد گوشیشو انداخت زمین و جونگ کوک رو گرفت

&وایییی تهیونگی قراره امضای پارک جیمینو داشته باشمممم خیلی خوشحالمم جونگ کوک یه بوسه روی لپ تهیونگ گذاشت که باعث شد تهیونگ حیرت زده خوشک بشه

&تهیونگ.... تهیونگ.... اههه ته تهههههه ببر اوسکول

#هوم؟

&فهمیدی چی گفتم اصلا؟

#ها؟

&ای بابا اوکی بیخیال میشه منو ببری بستنی فروشی؟

#باشه خرگوشک به یه شرط

&چه شرطی؟

تهیونگ به لپش اشاره کرد

#یه بوس دیگه

جونگ کوک سریع بوس محکم و اب دلر روی لپ تهیونگ کاشت

&حالا منو میبیری؟

#البته بانی

تهیونگ جونگ کوک به دست از اداره رفت بیرون و جونگ کوک رو داخل ماشین گذاشت و خودشم داخل ماشین نشست و سمت یه کافی شاپ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
~از دید یونگی_

دروغ نگم یکم مشتاقم از نزدیک ببینم این پارک جیمینی که داداش کوچولوم انقدر طرفدارشه چه شکلیه عکسشو دیدم ولی از نزدیک تا حالا ندیدمش میگن بچه خوبیه حتما خانوادش تو ناز و نعمت بزرگش کردن امیدوارم از این بچه سوسولا که فک کنه همه چیو با پول میشه خرید نباشه وگرنه من واسه پول نیومدم واسه اون برق توی چشم داداشم اومدم تا نا امیدش نکنم هعی خدا

یه نگاهی به خودم توی ایینه کردم
یه شلوار لی مشکی که زانو هاش پاره بود و یه هودی مشکی پوشیده بودم

_هومممم دیگه چیزی به ذهنم نمیاد موهامم که خوبه بیخیالش خوبه دیگه برم

(اره بابا سخت نگیر تو هر حالتی جیمین برات شق میکنه😂)

سوار ماشینم شدم و به ادرسی که نامجون داده بود رفتم و جلو عمارت ترمز کردم

_اره همین جاس

بادیگارد سمتم اومد منم شیشه ماشینو زدم پایین بادیگارد درماشینو برام باز کرد و منم پیاده شدم

بادیگارد: ماشینتون رو میبرم پارکینگ عمارت شما برین داخل

_باشه ممنون

رفتم داخل که دیدم یه پسر با موهای قهوه ای روی تابی که به درخت وسل بود نشسته چقدر اشنامیومد
از شونه هاش فهمیدم جینه ولی جین اینجا چیکار میکنه

_سرباز کیم

جین سمتم برگشت و سریع خم شد

٠قربان اینجا چیکار میکنید؟

_ظاهرا پارک جیمین ازم خواسته بیام و تا چند ماه مواظبش باشم

٠ من هم دوست جیمینم

_اها خب تو همینجا میمونی؟

٠بله شما بفرمایید

حرف دیگه ای نزدم و سمت پله های ورودی عمارت رفتم و بالا رفتم بادیگارد جلو در اصلی یه احترامی گذاشت بعد در رو باز کرد که با یه پسر مو طلایی که ارایش کمی کرده بود و یه هودی گشاد بنفش پوشیده بود و فک کنم شرتک پوشیده بود مواجه شدم چون هودیس بلند بود نمیزاشت معلوم باشع شرت پوشیده یا شرتک البته اونقدرا هم بلند نبود رونای تو پر وسفیدش ازش معلوم..... واستا ببینم چی میگی مین یونگی مگه از ایدلا متنفر نبودی الان داری چیو دید م زنی؟ با صدای بهشتیش از افکارم اومدم بیرون این نمیتونست صدای یه انسان باشه

+دم در بده ها نمیخوای بیای داخل؟......

(😈😈اوف دم در بده بیا داخل🤣🤣

💎الماس دست نیافتنی💎Where stories live. Discover now