✓منم نگفتم اینجا تویلس
•من کی گفتم جین بیاد؟
٠من با دوستام اومدم رئیس
•دوستات؟
٠پارک جیمین و جونگ کوک
تهیونگو یونگی باهم گفتن
_ # چی؟ جونگ کوک هم اینجاس
#چرا کوک رو اوردی همچین جای؟
٠من نمیدونستم قراره بیاییم بار جیمین گفت میریم بیرون
نامجون پوزخند زد بخاطر اینکه جین بهش نگاه نمیکرد و سرش رو پایین انداخته بود چون بالا تنه نامجون لخت بود و عضله هاش معلوم بود
•اوکیه فقط حواست به خودت باشه
جین 90 درجه خم شد و رفت
✓اووووو اون خیلی کیوت نیست؟
_نه به اندازه جونگ کوک و جیمین
#موافقم
•خیلی هم کیوت تر از اونا دوتاس
✓ اوکی بسه نظراتون رو برا خودتون نگه دارید اصلا من از همه شون کیوت ترم
یونگی لبخند لثه ای معرفش رو زد و از دفتر رفت بیرون تا دنبال جیمین و جونگ کوک بگرده
_معلوم نیس اون جوجه چرا اومده اینجا
یونگی چشمش خورد به میز اخر و با دیدن جیمین چشماش دست از پلک زدن کشید
_اون بالا تر از کلمه سکسیه
تهیونگ که اومده بود دنبال جونگ کوک یه نگاهی به یونگی کرد
#اوه اوه جیمین جونت چه خوشگله خیلی دوست دارم با یه بازیگر وان نایت برم
_برو تا جونگ کوک رو جلو چشمات شوهر ندادم برو چشمت به اموال خودت باشه
#واستا ببینم چی گفتی؟.....
_گفتم چشمت به اموال خودت باشه فک کردی نمیدونم عاشق داداش کوچولومی؟ بهتره زودتر مخشو بزنی قبل اینکه شوهرش بدم
#عاشقتم یونگی
تهیونگ محکم یونگی رو بغل کرد که سه چهار تا قول چوماغ اومدن داخل بار
#وای نه یونگی قاچاقچی ها اومدن
_شت برو ازشون پذیرای کن و سرشون رو گرم کن
#اوکیه
_منم همینجام و حواسم هس چهرم رو نبینن
یونگی سمت میز جین و جیمین و جونگ کوک رفت و روی صندلی خالی لش کرد
_اومدن ضایع رفتار نکنید تا به وقتش حسابشونو برسم
&داداشی من متاسف.....
یونگی پرید وسط حرفش و گفت
_نه نه عیب نداره حق با توعه تو باید اینجور جا ها رو ببینی
+من گشنم شد
_دودقه جلو شکمت رو بگیر جوجه طلایی الان بحث مرگ و زندگیه برای اولین بار داری باچشمات ماموریت یه پلیس رو میبینی حالشو ببر و اینکه خیلی خوشگل شدی
جونگ کوک و جین بهم چشمک زدن
٠ ما میریم تو اتاقی که جین کیلیدش رو داده بود جیمین اگه خواستی بعدا بیا ما الان کار داریم یه حرف خصوصیه
+باشه
جونگ کوک و جین با خنده رفتن
_این دوتا چشونه؟
+فک کنم شکلات زیاد دادم به خوردشون
یونگی به چشمای روشن و عسلی جیمین که داشت جونگ کوک و جین رو دنبال میکرد خیره شد
+خب حالت چطوره
_خوبم جوجه تو چطوری
جیمین اب دهنش رو قورت داد و اروم با لباش بدون اینکه از بین اون دوتا گوشت صورتی صدایی بیرون بیاد بدون صدا گفت داره میاد سمت ما
یونگی لبخونی کرد و ابرو هاش رو بالا انداخت و به زبون اشاره گفت
_اصلحم رو میندازم زمین تو با پات بدون هیچ ضایع بازی برش میداری و قایمش میکنی
جیمین دوتا چشماش رو به علامت باشه باز و بسته کرد
یونگی اروم اصلحه رو گذاشت لای پاش تا لیز بخوره و بدون صدا بره روی زمین فرود بیاد وقتی اصلحه روی زمین فرود اومد یونگی با پاش اصلحه رو شوت کرد و اصلحه خورد به نوک کفش جیمین و جیمین هم دوتا پاش رو روی اصلحه گذاشت تا معلوم نشه_خب خودت میدونی اوضاع ازدواج مملکتمون زیاد خوب نیست
یونگی خودشم نمیدونست چرا موضوع ازدواج رو برای مشغول نشون دادن خودشون انتخاب کرده
+اوه بله و اینکه قیمت طلا رو در نظر نگیریم من با ازدواج تجاری مخالفم ازدواج باید با عشق و احساسات دو طرفه باشه
_موافقم
؟ اوووو اینجا رو ببینید بچه ها چه هرزه خشگلی به نظرم 8000 دلار می ارزه
یونگی عصبی شد ولی بر نگشت جیمین دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت
+من هرزه نیستم بعدشم فقط 8000 دلار؟ واقعا بهم بر خورد
صدای خنده یونگی بلند شد
یکی از اون قولچماغا به رئیسش گفت: قربان ایشون پارک جیمینه معروفترین بازیگر اینجا
؟ اوو این بچه خوشگلو میخوام
یکی از اونا: چشم قربان
و همون به سمت جیمین رفت
یونگی با عصبانیت از روی صندلیش بلند شد و صندلی رو بلند کرد و کوبوند تو سر اون فردی که نزدیک جیمین شده بود و اون فرد بی هوش شد
_حتی فکرشم نکن دوهزاری.....
VOCÊ ESTÁ LENDO
💎الماس دست نیافتنی💎
Açãoیونگی یه مامور مخفی و به اجبار باید از یه جوجه تخص مواظبت کنه این جوجه تخص معروف ترین بازیگر کره ست و از طرف خانوادش طرد شده بخاطر گرایشی که داشته پدر و مادر یونگی توی یک تصادف بعد 13 سالگی یونگی میمیرن و به طرز وحشتناکی دوتا پسرشون فقط زنده میمونن...