PART 43

607 78 7
                                    

یونگی پنجره ماشینو داد پایین و با توپ بیسبال به اینه چپ بغل ماشین اسکای زد که باعث شکسته شدن اینه ماشین و پریدن اسکای شد اسکای با نا باوری به شیشه خورد شده ماشینش نگاه کرد که صدای یونگی اومد

_احمق میای یا نه؟ سه ساعته دارم صدات میکنم کری؟ این بیمارستانه برو گوشاتو نشون دکتر بده

اسکای: ب... ببخشید بله میام

یونگی چشمی چرخوند و سویچ رو چرخوند و ماشینو رو شن کرد و حرکت کرد و به قیافه شوکه جیمین نگاه کرد

_هوم؟ چیه؟

+هی... هیچی فقط هدف گیری عالی داری

_میدونم من مثل تو دست و پا چلفتی نیستم که بخورم زمین و پام در بره

جیمین با پوزخند گفت

+البته مثل منم خوش شانس نیستی یه پلیس جذاب گیرت بیاد و پاتو جا بندازه یا تا وقتی بیهوش بشی داخلت بکوبه

یونگی خنده کوتاهی کرد و گفت

_اینم حرفیه

+هی مین یونگی خوب گوشاتو باز کن به من خیانت نمیکنی وگرنه دارت میزنم فهمیدی؟

یونگی خندید و گفت

_نه بابا تو به زور راه میری بعد میخوای منو دار بزنی؟

+حالا من هشدارمو دادم فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه

_زبونتو هرچقدر کوتاه کنم فرداش دراز تر درمیاد

+همینه که هست

_پس فردا نگی کی منو میگیری من بگیر نیستما

+تو غلط کردی با دیک کلفتت پس به از منم توقع نداشته باش بکشم پایین

_پس واسه چی باهات وارد رابطه شدم دقیقا؟

جیمین ناراحت شد ولی بروز نداد و فقط ساکت شد چون دلش نمیخواست واقعیتو بدونه یونگی یه نگاهی به جیمین انداخت و گفت

_همش یه شوخی بود باور کن من از زبون دراز و اخلاقت خوشم اومد همینطور زیباییت یا چشمای عسلیت

+نه بابا مهم نیس هرکسی واسه رابطه یه دلیلی داره دیگه دلیلا متفاوته

_چرت نگو دلیل تو چیه؟

+عشق.....

_دلیل هر دومون یکیه

+ولی من اینطور فکر نمیکنم

_اگه عاشقت نبوپم چرا باید به اینکه اون پلنگ ابی بهت نزدیک میشه حسودی کنم؟

جیمین خندید

+پلنگ ابی؟ دوستمه ها

یونگی همون طور که داشت رانندگی میکرد با دست راستش به دیکش اشاره کرد

_به کیرم... اصلا به کیر خر

+عجب تو خیلی حساسی دیگه

_من برم با یه بیبی بوی لاس بزنم تو حسودی نمیکنی

+حق نداری همچین کاری بکنی فهمیدی؟

_دیدی حسودیت میشه وقتی حرفشم میزنم

+اوکی زیاد باهاش گرم نمیگیرم

_جرعتشو نداری گرم بگیری

+خیلیم دارم میخوای ببینی؟

_بعدش میخوای بدونی چی میشه؟

+چی میشه؟

_میرم با یه بیبی بوی خوشگل لاس میزنم

+تو که منو نمیخوای چرا هنوز اینجایی....

_وای جیمین باورم نمیشه انقدر بچه باشی میگم میخوامت چت شده ننم پریود میشد اینجوری نبود تو چته نکنه حامله ای؟

+بعید نیست دیشب نزدیک بود بمیرم

_کی با یه راند به فاک رفتن مرده؟

+نمیدونم

_بسه دیگه تشنم شد انقدر باهات بحث کردم

جیمین زیپ کوله پشتیش رو باز کرد و بطری ابش رو دراورد و زیپ رو دوباره بست و در بطری رو باز کرد و به یونگی داد

+بیا...

یونگی یه نگاه به بطری توی دست جیمین کرد و گفت

_یعنی قراره به بحث کردن ادامه بدیم؟

+نه گفتی تشنته

_میشه کسل نباشی؟

+نیستم

_اوکی من کسلم....

یونگی اب رو از دست جیمین گرفت و همشو یه نفسه خورد و به جیمین داد

جیمین با تعجب به یونگی نگاه کرد که با عصبانیت با استینش دهنشو پاک کرد و ضربه محکمی به فرمون زد

+عصبی؟

_نه دارم خوش حالی میکنم یه جوجه زرد ازم ناراحته در صورتی که هیچی بهش نگفت و فقط باهاش ش. خی کردم

+منم گفتم مهم نیست...

_اوکی مهم نیس دیگه لابد

+به خدا ناراحت نیستم

_اره حق با توعه من خرم خر شاخ دار

+عصیانیتت هم جذابه جناب خر شاخ دار

_مرگ میرسیم دیگه بهت نشون میدم بچه پرو

+بچه خودتی

_تویی حالا هم کمتر حرف بزن تا برسیم

اسکای به ماشین جاوش که یونگی و جیمین داخلش بودن با چشمای خیس نگاه میکرد و تمام سعیش رو میکرد که جلو اشکاش رو بگیره ولی موفق نمیشد دلش میخواست جای یونگی باشه به جای یونگی خودش جیمینو بغل کنه جای یونگی کنار صندلی جیمین رانندگی کنه و بهش بگه که چقدر دوسش داره قبلا درد اینکه چطوری بهش اعتراف کنه رو داشت الان درد اینکه چطوری عشقش رو کنار یکی دیگه ببینه رو داره

اسکای: اون مال منه به هر قیمتی به دستش میارم اون پلیس احمق بخواطر.....

💎الماس دست نیافتنی💎Where stories live. Discover now