بهش بگو نره برگرده براش گل آفتابگردون میخرم
براش دوغ عالیس و لواشک میخرم
بعد میبرمش رو پل موردعلاقمون دوغ و لواشکمونو میخوریم
از بالا به ماشینایی نگاه میکنیم که با سرعت برق از کنار هم رد میشن و به صدا خواننده موردعلاقش گوش میدیم
آخرش اینقدر موهاشو که روی پامه رو ناز میکنم تا خورشید غروب کنه و تو بغلم خوابش ببره.
قول میدم دیگه هیچوقت کاری نکنم که از پیشم بره قول میدم دیگه نشکنم دلشو؛
من کنارش خواهم ماند تا زمانی که خورشید طلوع و غروب کند.(مثل dusk till dawn:)
…………………………….…................................................نسخه اصلی این متن و برای یه دوست فرستاده بودم بعد گفتم اینقدری دوسش دارم که دوست داشته باشم اینجا هم بزارمش پس چرا که نه؟
نسخه اصلی:
بهش بگو نره برگرده براش گل آفتابگردون میخرم
بعد ببرمش رو پل باهم دوغ عالیس و لواشک بخوریم
آخرش اینقدر موهاشو که روی پامه رو ناز میکنم تا خورشید غروب کنه.
YOU ARE READING
من آنجا بودم.
Poetryفقط چندتا شعر و متن ساده و احتمالا بی مفهومن. جهت تخلیه افکار و احساساتم