بعضی وقتا از خودم میپرسم
آیا واقعا اهمیت میدم ؟
آیا واقعا دوست دارم ؟
آیا واقعا میخوام که چیزی باشم که میخوام باشم؟
یا فقط همه چیز داره سخت و سختتر میشه تا در نهایت من تبدیل به چیزی بشم که نه خودم میخوامش نه بقیه
تا در نهایت تمام حقیقت هایی که به خاطرشان از خودم و واقعیت هایی هرچند تلخ و بُرَنده فرار کرده بودم بر سر تمامشان رنگ و بوی دروغ مالیده بودم مانند گیوتین اعداممم کنند؟!
زیرا در نهایت میترسم که شبیه کسی باشم که هرگز نمیخواستم باشم
آیا واقعا ارزشش را دارد؟!
که از خودم برای دیگران و خواسته های بی انتهایشان گذر کنم بر سر هر آنچه که هستم با میخوچوب و چککشی در دستان خویش پُلی برای فرار و مخفی کردن خود بسازم؟ تا فقط آنها خوش باشند که من فرزند و انسان و میراث خوبی هستم؟تا راهی برای ورود تمام حرف ها و حرف های بی منطقانهیشان به ذهن و قلبم بسازم ؟
آیا واقعا ارزشش را دارد؟! که اهمیت دهم!
زیرا من در این لحظه ام احساس خوب بودن ندارمwith love
AP.
YOU ARE READING
من آنجا بودم.
Poetryفقط چندتا شعر و متن ساده و احتمالا بی مفهومن. جهت تخلیه افکار و احساساتم