نمیدونم چرا چجوری اما این احساس بدیه خیلی بدتر از هر احساس دیگه ای که تاحالا تجربه کردم
مثلا فکر کنید زیباترین و نزدیکترین و مهمترین آدم زندگیتون رو نتونید به اندازه کافی داشته باشید ،شاید هر هروز کنارتون باشه اما اینکه احساس میکنی چیزی وجود داره که بیشتر از تو براش اهمیت داره دوستش داره یا برعکس حتی اگر تمام احساساتش کنار شما باشه ولی خودش نه یا نتونه خیلی نشونش بده سخته وقتی بعد از این احساس ،احساس کنی کافی نیستی برای تمام عشق و توجه و علاقه طرف مقابلت وقتی احساس میکنی تنهایی و نمیتونی اون و کاملا برای خودت داشته باشی مثل وقتی که یه بچه زیر۴سال بودی
اما متقابلاً کسی خودتو سرزنش میکنی وقتی رفتار های بچه گانه و حسادت های بی دلیل و منطق یا گریه ها و ناراحت شدن های بدون دلیل قانع کننده خواستن توجه و عشق بیشتری بهانه های کوچک و بزرگ که شاید دیگران بخاطر اونها بچه خطابتون کنن و خوردتون کنن ولی اونا نمیدونن شما با کوچکترین چیزها ممکنه شاد بشید بخندید گریه کنید حتی عاشق بشید و وقتی کسی نباشه اینارو انجام بده قلبتون میشکنه مثل بچه ۳ سالهwith love🍊
AP
YOU ARE READING
من آنجا بودم.
Poetryفقط چندتا شعر و متن ساده و احتمالا بی مفهومن. جهت تخلیه افکار و احساساتم