سالهای زیادی گذشته ما هنوز هم باهم میخندیم و بعدش یه نگاه به خودمون میکنیم و روز بعد فقط جوری رفتار میکنیم که انگار هرگز عشقی به هم نداشتیم .
این باعث میشه بخوام از خودمون متنفر بشم، چون میتونم ببینمش میتونم اون کوچولویی که داره تو وجودمون فریاد میزنه چنگ میزنه رو ببینم اون هنوزم دوستمون داره هنوزم دلش آروم میشه وقتی به همه چیزی فکر میکنه که بودیم چون ما همه ته ته دلمون هنوز هم همدیگه رو دوست داریم عزیزم ولی باورتون نمیکنم که با وجود همهی اینا فقط تظاهر به هرچیزی میکنید جز اینکه یه روزی کنار هم جمع میشدیم میخندیدم و گریه میکردیم عصبانی شدیم تنها شدیم و از تنهایی به هم پناه آوردیم و الان کاری کردیم که از هم دیگه تنها بشیم از اون همه امید علاقه ای که بهم داشتیم خسته شدیم و همدیگه رو کنار گذاشتیم تا فقط دیگه احساس نکنیم.
From آی
To G
YOU ARE READING
من آنجا بودم.
Poetryفقط چندتا شعر و متن ساده و احتمالا بی مفهومن. جهت تخلیه افکار و احساساتم