•° 22 °•

5.3K 652 59
                                    

هیت پنج روزه تهیونگ بالاخره تموم شده بود و اونا حدودا یک هفته بود که کنار هم بودن.
کنار هم بودنشون باعث میشد از دنیای مجازی فاصله بگیرن و تهیونگ گوشیش رو به هیچ عنوان چک نمی‌کرد.
حتی با خانواده اش هم هنوز هیچ صحبتی نکرده بود.اون کمی احتیاج به آرامش با الفاش داشت تا باهم زمان زیاد،عاشقانه ای رو باهم شریک بشن.

همه چیز به خوبی داشت پیش می‌رفت و این تهیونگ و همینطور جونگ‌کوک رو متعجب میکرد اما هیچکدوم سعی نداشتن به این موضوع اشاره ای کنن و آرامششون رو به هم بزنن..

جونگ‌کوک روبروی تهیونگ وایساد و زیپ کاپشنش رو بالا کشید و بوسه ای رو نوک بینی قرمز شده امگا،از سرما گذاشت و لبخندی زد و گفت:

"یکم سرد شده میخوای یه نوشیدنی گرم بخوریم؟"

تهیونگ زیر تارهای بلوندش با چشمای درشت شده اش به جونگ‌کوک نگاه میکرد و سرش و به سرعت بالا پایین کرد و موافقتش رو اعلام کرد.
جونگ‌کوک لبخندی زد و از روی صخره سنگ بزرگ بلند شد و نگاه گذرایی به دریا که موج آرامش‌بخشی داشت،انداخت و دستش و به سمت تهیونگ دراز کرد.
تهیونگ لبخندی زد و دستش و تو دست الفاش گذاشت و جونگ‌کوک کمکش کرد تا بلند شه..

تهیونگ نگاهی به جونگ‌کوک که لبخندی رو لباش بود انداخت و گفت:

"به چی لبخند میزنی؟"

جونگ‌کوک با لبخندش نگاهش و به تهیونگ داد و گفت:

"به خودمون.."

تهیونگ نیشخندی زد و گفت:

"حیف که اینجا زیادی آرامش‌بخش و دوست داشتنیه وگرنه انقد غر میزدم تا گریه کنی..!"

جونگ‌کوک تکخندی کرد و همونطور که به سمت کافه کوچیکی که مکمی دور تر از ساحل بود میرفتن دست تهیونگ و توی دستش فشرد و گفت:

"باز که داری بدجنسی میکنی..تو باید مطیع الفات باشی!"

تهیونگ ادای جونگ‌کوک رو در آورد و گفت:

"حتما منتظر باش ببین چه امگای مطیعی میشم.."

جونگ‌کوک خندید و گفت:

"حتی تلاش نکن مطیع باشی چون همین حالاشم این داره اتفاق میفته و تو خیلی کیوتی..!"

تهیونگ چشم غره ای به جونگ‌کوک رفت و گفت:

"خب کیوت بودنم و انکار نمیکنم چون همه میگن ولی...هیچ نظری در رابطه با مطیع بودن ندارم چون این چیزیه که بین جفت ها اتفاق میفته!"

جونگ‌کوک لبخند نرمی زد و سفارش دوتا لاته داد و صندلی رو عقب کشید و تهیونگ نشست و خودش هم روبروی امگاش نشست و گفت:

"می‌دونم من فقط دارم سر به سرت میذارم! مطیع بودن یه چیز طبیعی بین جفت هاست حتی منم گاهی اوقات مطیعت میشم..این فقط مختص امگاها نیست..!"

𝐐𝐮𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐢𝐚|✔︎Where stories live. Discover now